نتایج جستجو برای عبارت :

آزرده‌ام از عالم و دل‌خسته‌ام از خویش.

دانلود سریال قبله عالم 
را از سایت شب دی ال پیگیری کنید
قهوه ی تلخ را که یادتان هست. اگر بخواهند سریالی شبیه به آن را نشان دهند احتمالا از سریال قبله ی عالم سخن خواهند گفت
برای دانلود سریال قبله عالم شما عزیزان انتخاب های متعددی دارید که یکی از این انتخاب ها رفتن به یک سایت پربازدید و دانلود مجموعه از آن جاست که ما به نوبه ی خود شب دی ال را پیشنهاد می کنیم.
چرا که به نظر می رسد یکی از بهترین و با شکوه ترین سایت ها در این خصوص است.
سریال دیدنی قبل
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
 
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
 
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
 
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
 
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
 
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام.
 
محمد علی بهمنی
مثل اول نکنی خوش دل آزرده رانکنی زنده به آبش گل پژمرده رارک بگویم که دل آزرده دل آزار شودنخورند آب ز لیوان ترک خورده راطعنه ای گفت جوان دست عصایت به چه کار ?بی خبر بار غمش حلقه کند گرده راخوبی ات خیر تو را آورد اندیشه ی زشتبه غلامی ببرد خلق سیه چرده رایک شبه عمر گذشت و متوجه نشدمغاصبش باز نداد آنچه ز من برده را ...لب من خنده بلد نیست زند عیب مکنکه غمش شاد نخواهد من افسرده را#الهام_ملک_محمدی
نمی دانم درون من کجای این عالم خاکی است که همیشه جایگاه توست ... دوستت دارم هر چند که دوری هر چند که خاطرم آزرده است و خیالم راحت نیست که تو در خیال راحت جای نمی گیری آشفته می کنی مرا , از خویش می کنی مرا ... #الهام_ملک_محمدی
تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضولیای آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اینجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ایجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهایی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن این و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
متن اهنگ رضا بهرام به نام لطف
ببین عاشق شدم ای رهگذر مرا هرجا که شد با خود ببر باور کنتا تو از راه رسی شاعران شعر سرایند قوم مردان مبارز به این شهر بیایندتا تو از راه رسی پنجره ها باز بمانند مرد و زن بر سر هر کوچه آواز بخوانندخالی از لطف نباشد گذری کنی از این کوچه بن بستخالی از لطف نباشد بر دل غم زده ما بکشی دستمن توقع ندارم همنشینم شوی ای حضرت دریاخالی از لطف نباشد بزنی موج بر این ساحل تنهازیبای من تنها تویی صبر و قرار من همه دار و ندار مننخوا
از زندگی از این همه تکرار خسته اماز های و هوی کوچه و بازار خسته امدلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمینامشب برای هرچه و هر کار خسته امدل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشموایا... از این حصارِ دل آزار خسته امبیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میزاز دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته اماز او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبوداز خود که زخم خورده ام از یار خسته امبا خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حالِ من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
پ.ن: از جنگ دائمی درونم خسته ام...
از خودم ،خسته ام ...
از تپش های قلبم، خسته ام...
از اشک های داغی که  روی گونه هایم سرازیر می شوند خسته ام...
از زندگی کردن ، خسته ام ...
از سعی در اشک نریختن، خسته ام ...
از نفس کشیدن ...
از بعضی از آدمای زندگیم...
از خدا ...
از احساسات متفاوتم،  خسته ام ...
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام...
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام...
ازلحن های نیش دار ...
از خندیدن ...
از اینکه عاشق چیزی باشم ...
از فکر کردن ...
از دیدن ...
از دلم ...
از ، از ، از 
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اینجوری
و انسان هایی که حاضرند زجر بکشی ولی ظاهرت مطابق میل‌آن ها باشد....
+ کاش میتونستم بهت بگم که یکم خودمو ببین.
بگم که چقدر دوست داشتم پیشت خودم می بودم....
بگم چقدر روحم خسته و آزرده ست از تنهایی... از پذیرفته نشدن.... از تحقیر شدن های مدام....
دین و ظاهر یک جور
سیاست یک جور
تنها ماندن از جانب دوستان جور دیگر!
و مشکلات بحث ازدای که شده.... و عدم صحبت باهات توی این زمینه توسط فرد مورد نظر...
بگذریم
فقط
دلم
شکسته 
و 
خسته است.
 
روحی رنجور
خیره به دور دست ها
سا
بس‌که رازِ فاش را در پرده خواندم خسته‌ام
از نگفتن‌ها و گفتن‌های توآم خسته‌ام
از عتابت بیمناکم، از شرابت بی‌نیاز 
زهر اگر داری بیار، از شادی و غم خسته‌ام 
 نیست سیلابی که از تخریب، سیرابم کند 
از نوازش‌های این باران نم‌نم خسته‌ام  
ملحدان طعنم کنند و صوفیان سنگم زنند
از تو و خیّام و ابراهیم‌ِ اَدهم خسته‌ام
 
بین آدم‌ها غریبم، آه! غربالت کجاست؟
از سکونِ نحس این دنیای در هم خسته‌ام
دیگران گفتند: "آزادی" ، من افتادم به بند 
بازجو پرسید:
✍بعضی از گناهان ما، بوی بدی دارد که مشامِ ملکوتیان را آزار می‌دهد.
طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده می‌شوند؛ همچنین است اولیائی که مشامِ برزخی‌شان باز است،از بوی بد گناهان ما آزرده می‌شوند.
چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه، ما را نزد ملکوتیان رسوا نکند؟
امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید:
تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ‏ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ:
با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناهان شما را رسوا ن
هودایره وجود عالم یک حقیقت بهمپیوسته و از هم ناگسسته است زیراعالم و آدم دو وجود به هم وابسته وآدم مقوم و حافظ شاکله عالم است و اینکه علوم بی حدی در عالم قراردارد چون آدم قابلیت و استعداد تلقی حقایق عرشی رااز عالم بدون حد و نامحدود دارد لذا ای فرزند آدم!قدر خویش را بدان و در راه آدمیت قدم نه که مائده ها وحقایق بی حدوحصری برای حضرتعالی قرار دادهو آماده فرمودنند اللهم ارزقنا والحمدلله رب العالمین میرزا علی کارگر ساروی شب سه شنبه 1397/10/04 مصادف با
غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست
نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست
گر به‌واقع بنگری بینی که ملک لایزال
ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست
بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار
کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست
در میان اصل‌های عام جز اصل وجود
بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست
#ملک_الشعرای_بهار
شب بود و کنار جوی تنهایی ها
من خسته ترین آدم دنیا بودم
در سیل عظیم خاطره غرق شدم
وابسته ترین آدم دنیا بودم
شب ، پر زد و در خط افق روز آمد
من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم
خورشید کنار من نشست و من باز
ماندم چه بگویم تز دل بی تابم
روزم به سر  آمد و دوباره شب شد
اما من آزرده به نور آغشته
هرشب که دوباره آمد و روز شده
داغ و غم من مثل خودش یخ بسته
شب ها تا دیروقت بیدارم و فکر و خیال امونم نمی‌ده اونقدر فکر میکنم که مغزم داغ می‌کنه و درنهایت نزدیکی‌های صبح بیهوش میشم ، اما توی خواب هم فکر و خیال باز امونم نمی‌ده و تا صبح خواب های آشفته امتحان و درس و... میبینم. نتیجتا صبح ها که بیدار میشم انگار کوه کندم و ذهن و جسمم به شدت خسته و آزرده است. هزار و یک کار برای انجام دادن دارم ولی دست و دلم نسبت به زندگی و شور و نشاطش یخ کرده و نمی‌دونم تو زندگی چند چندم با خودم 
روزگارم سخت ودنیایم پرازاندوه است
دردلم درد و غم و دغدغه ها انبوه است
سالهاست ازنامرادی حال و روزم خوب نیست
هیچ چیز زندگی برای من مطلوب نیست
همچو من آزرده از دنیای خود بسیار است
مردمی که زندگی برایشان غمبار است
بی گمان بودن در اینجا خود دلیل حال ماست
هرکه اینجاست بی گمان از آنچه بیند نارضاست
البته در هر جهنم عده ای هم راضیند
آن جماعت که در آن در حال یکه تازیند
عده ای کین نابسامانی از آنان حاکم است
این سیاهی ارمغان حاکمانی ظالم است
اکثریت مرد
بعضی از گناهان ما، بوی بدی دارد که مشامِ ملکوتیان را آزار می‌دهد. طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده می‌شوند؛ همچنین است اولیائی که مشامِ برزخی‌شان باز است، از بوی بد گناهان ما آزرده می‌شوند. چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه، ما را رسوا نکند؟ امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ‏ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ: با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناهان شما را رسوا نکند... (امالی ال
دیگه از این طرز زندگی کردن خسته شدم
از زندگی پر از گناه خسته شدم
از نماز نخواندن ، از بیهوده بودن خسته شدم
از تنبلی ،بی حوصلگی
خواب ، گناه ، گناه خسته شدم
از موبایل ،تی وی ، تلگرام ،واتساپ ، بازی خسته شدم
چکار کنم که بتونم درست زندگی کنم؟
 
شادی چیست؟ غم چیست؟
یادته همش بهم می گفتی شاد باش؟ یادته همش می گفتی بخند؟ کاش الان بودی تا بهت بگم چقدر غم و درد و رنج و ناراحتی روی سینه ام هست... کاش بودی تا برات بگم چقدر خسته ام ... نمی دونم چرا هرچی سالها می گذره همه چی سخت تر میشه... هی فکر می کنم چقدر چند سال پیش شادتر بودم... چقدر انگار همه چی بهتر بود ... غم و غصه ی اطرافیان داغونم کرده... از دست مامان و بابام حرص بخورم و غصه بخورم یا از دست خواهر و برادر؟ مگه میشه غم و غصه و مشکلشون رو دید و نارا
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد... هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم...
و خسته شدن، حق ماست؛ اینکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هایمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌ای نیست!
مسئله این است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم...
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن...
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ایم خست
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد آن که روزگاری پناه و یاورم شد با کیفیت عالی دانلود اهنگ رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام آهنگ بسیار زیبای رفته با صدای خانم الهه
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد 
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من
و اینم پست شماره 200
و من هستم همونی که بودم 
هیچ تغییری در خودم ندیدم 
حالم از خودم بهم میخوره 
ریدم تو دهن خودم
شاشیدم به افکار خودم
و هیچ تر از هیچ 
هیچی ندارم 
هیچی نیستم 
هیچ دستاوردی ندارم
هیچ چیز جالبی
هر روز  مثل همون روز تو سال قبل
خسته از پست های پارسال امسال 
خسته از اهنگ
خسته از چایی
 خسته از تصمیم های به نتیجه نرسیده 
تصمیم هایی که هنوز شروع نکردمشون وهنوز یا تو کاغذن یا تو مغزم یا اینجا یا note گوشی
و خسته از تاریخ های رندی که برایشا
غمگینم... شبیه کسی که تنها مانده میان نارفیقان...
قصد رفتن دارم اما...خستگی امانم را بریده...
خسته ام... شبیه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده... 
اما نه... روحم خسته است...
خسته از نامردی ها... از دوست داشته نشدن ها...
خسته از حامی بودن های بی حامی...
خسته از این روزگار...
برخلاف طبیعت، سردم از این روزها...
دلسردم از همه...
ناامیدی هم انگار مسری شده این روزها...
خسته؛ ولی خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولی پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولی آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌های بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولی راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولی امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از یه روز شلوغ.خسته؛ ولی خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد...
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است...
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا...
با سربیا که ببینمت به چشم...
هوایِ جنون دارم
جنون.
در عالم ثبوت تو را دوست دارمت
در واقعیّت فرضم ندارمت
اثبات میکنم به تو عشقم عزیز من
هستم اسیر و گرفتار عالمت
دیوانه ی تو هستم و زنجیری جنون
جان میکُنم تو بخواهی فراهمت
پایان بده به غم و انتظار من
من را نکن بهانه ی اشک محرّمت
از عالم ثبوت گذشتم برای تو
من عاشق تو هستم و تصمیم محکمت .
.
نه بره ها گرگ می شوند ، نه گرگ ها سیر
خسته ام از جنس قلابی آدم‌ها ،،،
دار میزنم خاطرات کسی که مرا آزرده ،
حالم خوب است ،،، اما گذشته ام درد می‌کند .
حسین پناهی
@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
این روزها بیش از هر موقع حرف دارم و از همیشه ساکت‌ترم. هیچ‌کس را ندارم برایش حرف بزنم. فقط این‌جا را دارم برای نوشتن، با خوانندگانی که از دست کلافگی‌نویسی‌های من خسته شده‌اند و دم نمی‌زنند.
نمی‌دانم کجای راه را اشتباه رفته‌ام که هیچ‌کس برایم نمانده. قبول دارم خودم کمتر کسی را به خلوتم راه می‌دهم، اما با چیزهایی که ازشان دیدم حق دارم بهشان اعتماد نداشته‌باشم. اما این حق هیچ‌کس نیست که گوشه‌ای غریب‌افتاده بماند و برای کسی اهمیت نداشت
این روزها بیش از هر موقع حرف دارم و از همیشه ساکت‌ترم. هیچ‌کس را ندارم برایش حرف بزنم. فقط این‌جا را دارم برای نوشتن، با خوانندگانی که از دست کلافگی‌نویسی‌های من خسته شده‌اند و دم نمی‌زنند.
نمی‌دانم کجای راه را اشتباه رفته‌ام که هیچ‌کس برایم نمانده. قبول دارم خودم کمتر کسی را به خلوتم راه می‌دهم، اما با چیزهایی که ازشان دیدم حق دارم بهشان اعتماد نداشته‌باشم. اما این حق هیچ‌کس نیست که گوشه‌ای غریب‌افتاده بماند و برای کسی اهمیت نداشت
آهنگه حدیث عاشقی غزل شاکری رو گوش کردی؟
آهنگای قمیشی و دارییوش و غیره و این داستانا چی؟
یکیشو تو ذهنت بذار پس زمینه تکست پستم.
از دو نیمِ دیشب تا الان فقط سه ساعت نیم خوابیدم
الان ساعت یک و ربعه شبه
و حال کاماکان خراب
با نرگس بعد از ماه تلفنی حرف زدم
گله و شکایت میکرد که چرا تولدشو تبریک نگفتم
منم یه مشت بهونه مسخره اوردمو موضوع رو عوض کردم
از هفت صبح کتابخونه بودم امروز تا نه شب
چهار یا پنج سال است که تقریبا هیچ دوست و رفیقی ندارم
از کتابخونه ک
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
✅بوی بد گناه
✍️بعضی از گناهان ما، بوی بدی دارد که مشامِ ملکوتیان را آزار می‌دهد. طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده می‌شوند؛ همچنین است اولیائی که مشامِ برزخی‌شان باز است، از بوی بد گناهان ما آزرده می‌شوند. چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه، ما را نزد ملکوتیان رسوا نکند؟ امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ‏ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ: با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناه
گاهی انقدر خسته میشی ...که حتی انرژی ای واسه خستگی در کردنم نداری ...
مث وقتایی که تا ساعت ۲ خونه رو بعد از یه مهمونی ۵۰ نفره جمع و جور کردی ...تموم مفصل هات داره از هم باز میشه ...سرت یه بالش میطلبه ...اما تا بالش به سرت نزدیک میشه هرچی پتو و متکا جر و واجر کنی هم ...تا خود اذون صبح بیداری...!
....
چه سرم به رگ هام ...
چه هندزفیری تو گوشم ...
....
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت...
دانلود سریال ایرانی قبله عالم 1399 اثری از حامد محمدی, دانلود سریال ایرانی قبله عالم با لینک مستقیم کم حجم کیفیت بالا عالی نسخه بلوری 4k با ترافیک نیم بها, دانلود سریال ایرانی قبله عالم شبکه نمایش خانگی جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی نیاز به خرید اشتراک ویژه دانلود سریال ایرانی

ادامه مطلب
انگار باید بد شد
تنها بذاری ادمارو.رها به حال خودشون.
دورشی از همه.خستم از خوبی کردن و بد دیدن
خسته از رفتارای تکراری
خسته از بدی دیدنو خوبی کردن
خسته از بودن اجباری
خسته از ادمای اجباری
خسته از ترس بد شدن خوبا
خسته از همه چی
دلم تنهایی میخواد
یه جای دور از ادما
دور از دردای بچگانه 
دور از خواسته های کوچیک
جاییکه که کسی کوچیک فک نکنه
جاییکه هیچکی سرش تو کار بقیه نباشه
دور از ادمای بیکار و بی یار
اوناییکه که تموم دغدشون پیدا کردن یاره تا بعدش هم
آباد عالم ما، از یک دعای مادر،
صد سد ره شکسته از یک صدای مادر.
شیر سفید او شد شعر سفید شاعر،
بالا نبوده شعری از الّه های مادر.
گر بخت خود بیابیم در عالم حوادث،
در عالم دل ما خالی است جای مادر.
غرق گنه شود دهر از آب دیده او،
اشکی اگر بریزد از دید ه های مادر.
خوشبخت عالمستیم از هر کلام نیکش.
حرف خوشی نیابیم اندر بهای مادر.
 راضی از این جهان و راضی ز خویش باشیم،
راضی ز ما خدا هم، باشد دعای مادر.
جنّات نقد آدم باشد کنار مادر،
جنّات هر دو عالم در پیش پای
عالم ذر، عالمی غیر عالم دنیا و نشئه ای غیر از حیات مادی است. در آن عالم تمام خلایق انسی، ربوبیت خداوند را به عیان دیده اند و بدان گواهی داده اند، آن عالم، عالم استدلال و برهان نبوده است، زیرا وقتی حقیقت ملموس گردد و به وضوح آشکار شود، استدلال کارایی خود را از دست می دهد. در آن عالم به واسطه نبودن علایق مادّی و لذّات حسّی، پرده ها کنار رفته و ملکوت هویدا گشته، و هویدا شدن ملکوت، یقین به آن را بدون احتیاج به استدلال به دنبال داشته است، و این همان
توی این شهر داغون، توی یه منطقه متروک، یه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از این همه بند و زنجیری که به دست و پاهای ما بستی؟؟ من خسته شدم از این همه فشارت! از این همه نبودنات. از این همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم... تو نیستی. نیستی.
 در این عالم چبزها ببند که عالم حسن و خیالوهم خارج است و در انجا جان اشیا ؟ وحقایق انهارابببندوبرای ان  عرض عریض و زمینه. پهناوری است که اغازش عالم انسان و سر انجامش عالم فرشتگان بلکه  برتر از ان است واو است معراج انسان چنانچه ان سه منزل پسترین منازل واسفل. سافلین است تا انجا که کوید و از اینجا دانسته شود که صدورکرامات از اولیا مور انکا نیست  در جمله  ولو لا انکم تذنبون فرماید این گفتار دلالت کند بر اینکه در این نوع از خلقت مصلحت بزرگی است زی
انقدر اوضاع روحی روانیم متغیره خودم دیگه از تعجب شاخ درآوردم! یه لحظه اونقدر انرژی دارم که خسته و کوفته از 6 و نیم صبح بیدارم و بدون اینکه بخوابم پامیشم ورزشم میکنم و کلی انرژی دارم و امیدوار به آینده و هدف و  یه تف تو گور همه ی عالم و انرژی منفی هاشون میگم! یا یه لحظه بعد انقدر بدبختی هام بزرگ میشه و به چشمم میاد که غم و حرص و عصبانیت عالم میریزه تو دلم و بغضم میشکنه و بدبخت تر از من دیگه انگار وجود نداره! 
اینا قشنگ داد میزنه افسرده ام و منی که
انقدر اوضاع روحی روانیم متغیره خودم دیگه از تعجب شاخ درآوردم! یه لحظه اونقدر انرژی دارم که خسته و کوفته از 6 و نیم صبح بیدارم و بدون اینکه بخوابم پامیشم ورزشم میکنم و کلی انرژی دارم و امیدوار به آینده و هدف و  یه تف تو گور همه ی عالم و انرژی منفی هاشون میگم! یا یه لحظه بعد انقدر بدبختی هام بزرگ میشه و به چشمم میاد که غم و حرص و عصبانیت عالم میریزه تو دلم و بغضم میشکنه و بدبخت تر از من دیگه انگار وجود نداره! 
اینا قشنگ داد میزنه افسرده ام و منی که
خستم....خسته از حرف زدن....خسته از غصه خوردن....خسته از بغض کردن وگریه کردن...
خسته از بحث کردن و تلاش کردن...خسته از اعتماد کردن و دل بستن...خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به این دنیا ربط داره , به دنیایی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولی هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گریه نمیکنم و هیچی نگاه  سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن یه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من یه روح یخی و مردم تو یه جسم متحرک که داره نفس م
سلام
خیلی وقته مراقبم کمتر شده..
این موضوع یاد آور نشدم...
امان از دنیا دوستی..
بابت همه حرف های ناخواسته بهتون بر خورده..حلالم کنید...
و وبلاگ های دنبال می کنم.احیانا نظری براتون نمیزارم.چون نظری ندارم ولی تمام تلاشمو میکنم مطلب تون بخونم...
_________
یه موردمبگم
استاد اخوت میگه...البته نقل به مضمون عضو گروه یا کانالی نشید ولی شدید حقوقی برا شماهست.سعی کنید حقوق شو  رعایت کنید.
این مورد هم داشته باشید
عالمش یادم نیست
ولی اون عالم یه پاش تو برزخ بوده..
امیرالمومنین علیه السلام فرمود از جمله عالم ست که از او زیاد نپرسی  جا مه اش نگیری و چون بر او وارد شدی و گروهی نزد او  بودند  بهمه سلام کن و اورا نزد آنها تحیت مخصوص گردان مقابلش بنشین و پشت سرش منشین چشمک مرگ با دست اشاره مکن پر گویی مکن که فلانی و فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند و از زیادی مجا لستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرماست باید درانتظار باشی تا چیزی از آن بز تو فرو ریزد و پاداش عالم از روزه دار شب زنده داری که در راه خدا جها
اتصال معنایی بین اجرام عالم بیان گر چیست بیان اتصال معنایی بین اجزای عالم بیان گر اصول عظیمی است که از جمله کرمچاله ها و سیاهچاله ها هستند که پل هایی معایی بین ادوار متعدد در کهکشان هاست توضیحی کل نگر را در زیر مشاهده نمایید تا در فایل صوتی [...]
این نوشته اتصال معنایی بین اجرام عالم بیان گر چیست برای اولین بار ظاهر می شود در Wpesharat & پرتال جامع علوم صوتی اشارت.
ببار بارونروطن خسته منببار اروم ببار ارومرودل شکسته منمنم مثل تو گرفتممنم مثل تو باریدمببار بارونکه منم یه جوری خستمخسته از خودم از دلمخسته از این دنیامخسته م خسته گیام من می مونم زیر بارونببار بارون ببار اروم
✒میلادشکیبا 
سلام. خبری نیست جز اینکه از سرخوشی های آغازی مسیر کاسته شده است از روزهای بخشیده شدن. یادم رفت به تو بگویم که حالم خوب است نمیدانم چرا، طبیعی تر بود که نباشد اما هست. یادم رفت برایت بگویم که به چه فکر می کنم: به اینکه همه ما می توانستیم قهرمان باشیم و آسودگی خاطری داشتیم به اندازه ی "محمد زارع"*. برایت نگفتم که روزی بالاخره دیر خواهد شد شاید در یکی از همین روزهای جوانی...
راستی حالت خودَت چطور است؟ نگو که خسته و آزرده ای یا که احساس میکنی از چشم دی
دارم زیر تکالیف بسیار و ویدئوهای ندیده و کتاب‌های نخوانده و فیلم‌های چشم‌انتظار و دلتنگی برای عالم و آدم له می‌شوم. کیست که مرا از این برزخ تنهایی نجات دهد؟
پ.ن من و نگار تصمیم گرفتیم هر چه سریع‌تر تشکیل خانواده بدیم. از رابطه و پسرهای خنگ و خُنُک و بچه‌بازی‌هایی که حتی خودمون هم درگیرش شدیم خسته‌ایم و به نظرمون وقت پیدا کردن مردی شده که کنارش بشه برنامه ریخت.
وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را در سفر دارددائم دلش با بی ‌قراری دردسر دارد
 
مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیستیک لحظه از چشم ‌انتظاری دست بردارد
 
ناخوش که باشی بدتر از هر درد , حیرانی ‌ستوقتی نمی‌ دانی چه دارویی اثر دارد !
 
از دست عالم خسته ‌ام , مثل یتیمی کهتنهاست ؛ در حالی که می‌ داند پدر دارد
 
وقتی همه هستند ؛ اما او که باید , نیستدر باغ باشی یا قفس ؛ فرقی مگر دارد ؟!
 
آه ای مسیحا , کی می ‌آیی , بی تو این دنیاوضعی شبیه حال و روز محتضر دارد
 
از
رُوِیَ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ النَّبِیُّ وَ هُوَ آخِذٌ بِیَدِ فَاطِمَةَ فَقَالَ: «مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِی‏ وَ رُوحِیَ‏ الَّتِی‏ بَیْنَ جَنْبَیَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ‏».
ترجمه:
از مجاهد روایت شده است: پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در حالى که دست فاطمه(علیها السلام) را [در دست] گرف
من انقدر به دنیایِ خودم عادت کرده بودم که وقتی تو یه جمعی بودم همه سلول های تاریکم مثل بمب منفجر میشدن و انقدر سروصداهای مغزم زیاد میشد که فقط میخواستم فرار کنم بدوم بی مقصد فقط بدوم..
گاهی وقتا انقد از دنیام و تاریکی هاش خسته میشدم که فقط میخواستم دو دستی آدمایِ دنیامو نگه دارم..حس جنون بهم دست میداد..میخواستم کله مو بکنم بندازم دور..
کلمه ها ..
خودم..
دوست دارم خودمو رها کنم
رویاهامو
و متلاشی بشم ..
من زندگی رو نمی فهمم ...
ا ی ن ح س ن ف  ر ت م
چشامو
همچو یک برگ که خشکیده تنش از غم پاییز
دلتنگ بهاری شده‌ام، وسوسه‌انگیز
ذرات وجودم شده با عشق گلاویز
دیگر نتوانم کنم از روی تو پرهیز
چون شهر که ویران شده از حمله‌ی چنگیز
آزرده دلم را غم معشوقه‌ی خون‌ریز
من شعر نوام، حامل بی‌وزنی لبریز
تو ناب‌ترین بیت غزل‌های دل‌آویز
بچه هام اگه دختر شدند، مادرشون اسمشو انتخاب میکنه، اما اگر پسر شد اسمش علیه.بچه بعدیم هم اگه پسر بود، باز هم علی، هزار تا پسر هم بیارم اسم همه شون علیه. اصن میخوام اسم زندگیمو بزارم علی. فقط علی، فقط علی.شمع شب های دژم ماه غریبستان علی، جان عالم به فدای تو علی*
من از ۷۹ درصد دلسوزی تشکیل شدم ولی نباید سواستفاده کنه. اینکه جوابشو نمیدم نه از سر جلب توجه‌ئه نه مهر طلبی‌. فقط خسته شدم. دیگه نمی‌خوام اهمیت بدم به کسی که حال بدش تو حیطه‌ی وظایف من نیست. اگر بلاک نمی‌کنم یا زنگ نمی‌زنم سر فحش و فضاحت رو بکش بهشون فقط برای اینه که تو عالم در و همسایگی زشته و احترام نون و نمکی که با هم خوردیم رو نگه می‌دارم.
آروم‌ترم و بیشتر میتونم خشمم رو کنترل کنم و اینا علاوه بر تلاش خودم تاثیرات عرفانه.
کانال ما در سروش دنبال کنید
❄❄❄❄
خسته اماز نگفته هادلشوره دارماز خط بی پایان توبعضی وقتا دلم کمی سکوت میخوادوقتی همجا سکوت است دلم یکم پرتوقع میشوداون وقت اغوش گرم تورا میخوادبرای همین از این روزها سرگردان خسته امارسالی #شیما_عبادی
حضرت زهرا علیها السلام پاره تن، روح و قلب پیامبر صلی الله علیه و آله
ابن صباغ مالکی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
وروی عن مجاهد قال : خرج النبیّ صلى الله علیه و آله وهو آخذ بید فاطمة فقال : من عرف هذه فقد عرفها ، ومن لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمّد ، وهی بضعة منّی ، وهی قلبی وروحی الّتی بین جنبیَّ ، فمن آذاها فقد آذانی ، ومن آذانی فقد آذى اللّه .
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله دستان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را گرفت و فرمود: هر کس او را نمی
بار دیگر آمدم پشت درت راهم بده
در زدم گفتم رسیده نوکرت راهم بده
دست خالی آمدم رو برنگردان از گدا
آرزو دارم بمانم در برت راهم بده
من شکستم زیر بار معصیت شرمنده ام
سر به زیر آقا میایم محضرت راهم بده
خاطرت آزرده شد از دست اعمال بدم
گرچه بودم دائما درد سرت راهم بده
مانده ام بی سرپناه و التماست میکنم
امشب آقا جانِ زهرا مادرت راهم بده
دوست دارم من هم آخر در رکابت جان دهم
منجیِ عالم بیا در لشکرت راهم بده
همسفر کن با خودت یک شب مرا تا کربلا
گوشه ای در ص
بازگشت انسان از قبر به عالم محشر است برای رفتن به سرای ابدی آخرت و یا در موارد نادر زنده شدن بعضی افراد خاص قبل از داخل شدن در قبر (عالم برزخ) است برای تنویر افکار مردم و چنانچه کسی به عالم برزخ رفت - رفت که رفت و این جاده یک طرفه است و برگشتی در کار نیست و هر که می خواهد باشد و هر چه قدر التماس می خواهد بکند و این عقیده بعضی ها که می خواهند برگردند از عقده آنها برای گرفتن انتقام و حکومت است و ایشان خدا را کافی نمی دانند و خدا را بنده نیستند .
مگر خد
  این چه بهاری ست ؟ ز پاییز هم افسرده ترم ...
آه که از باغ گلی سوخته پژمرده ترم
 
جور و جفا از تو کشیدیم و نگفتیم چرا ...
از تن فرشی که رفو نخورده پا خورده ترم
 
حال اگر آتش بشوی هم نشود دور شوم
شعله شدی پیش تو از دیگ سیه چرده ترم 
 
از بر من می گذری حسرتم افزوده کنی
از دل مادری به نامادری آزرده ترم ... 
 
#الهام_ملک_محمدی #غزل #غزل_معاصر
 
 
الف.
 سلام.
  ماه کامل است. می‌درخشد. بی‌هیچ ابری در کنارش. سکوت. در هم شکسته‌ام از نادانسته‌گی‌م. اوها می‌دانند، که چه می‌خواهد، که چه خواهند کرد، که چه می‌شود. من هیچ. من کیستم؟ گریه‌ای که نمی‌آید و دادی که بی‌صداست، مث یه کوه بلند! خسته و آشفته‌ام. ملول‌م چه بسیار. درد می‌کند جای تازیه‌ها بر تن‌م. زنده‌گی؟ چیست این؟ نمی‌دانم. مویه‌ای‌ست بر نادانسته‌گی. آااااه. فریادددد. که من حتا نمی‌توانم بگویم. زبان دارم، نمی‌چرخد. دست دارم نم
 
عالم ذر مربوط به دوران پیش از خلقت انسان است. عالمی که برخی می‌گویند همه انسان‌ها در آن حضور داشته اند و برخی دیگر می‌گویند همه آنچه که قرار است برای آدمی اتفاق بیفتد به وی نشان داده شده است، اما واقعا عالم ذر چه عالمی است؟!
 
 
ادامه مطلب
یک:
دنیا پر از رنج است
با این حال
درختان گیلاس شکوفه می‌دهند
ایسا
دو)
غمگینم. برای گلستان زیبا که چند تا دوست عزیز دارم اونجا... برای شیراز که شهر دوم منه و از آزرده شدن در و دیوارش آزرده میشم... برای لرستان که نه دوستی دارم اونجا و نه تعلقی... برای خوزستان... دزفول... آذربایجان... برای وطنم غمگینم...
وقتی یه بلای طبیعی یا مشکل برای هموطن‌ها رخ میده عمیقن ناراحت میشم. بخشیش به‌خاطر خود اون مشکل و غم هموطن‌ها و بخش دیگرش به‌خاطر اینکه کاری ازم برنمی
من واقعا خسته ام. 
قبل از عید واقعا فعال بودم، کتاب میخوندم و خیلی کارها را با قدرت و سرعت پیش میبردم. اما هرچه میگذره، هرچه به کنکور نزدیکتر میشه، من خسته تر میشم...
خب خستگی هم دو نوعه... روحی و جسمی. من واقعا قوی هستم، یعنی دلیلی برای عقب کشیدن نمیبینم. ولی در بدترین روزهای زندگیم که تا به حال تجربه کردم به سر میبرم. 
یعنی از لحاظ هوشی کم نمیارم، روحی کم نمیارم، خیلی قوی هستم ولی خسته ام...
وقتی میبنم از غم و غصه های جوونایی مثل من پول درمیارن
وق
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
 
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
.
.
.
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
 
آدمی یه گوشه ای از قصه ی زندگیش، یه نقطه ای از عالم، توی تعامل و ارتباطش .. در نهایت باید به او برسه
تا آروم بگیره 
آدمی نیاز به عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن داره
 
الا بذکر الله تطمئن القلوب ..
حالا کسی که روز اول ولادتش،
نور جبهه‌اش عرش خدا را نور باران کند،
الآن بعد از هزار و اندی سال [پس از تولدش]،
با این رنج‌هایی که او کشیده و
با آن مشکلاتی که او با آنها روبرو شده…
ما نمی‌فهمیم چیست مطلب!
هر معصیتی که از کسی سر بزند،
قلب او را آزرده می‌کند!
هر گرفتاری که برای شیعه‌ای پیدا بشود،
دل او را مکدر می‌کند!
این است که در طول این زمان،
مصائب امام زمان را غیر از خدا کسی نمی‌د‌اند!
فکر کنید شما،
شماها می‌روید کربلا و
چشمتان به آن قبر شش‌گ
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
یاد میگیریم که هیچ کس در این دنیا نمیتواند برای خستگی ما کاری کند
هیچ کس نمی‌تواند برای رفیق از دست رفته ما شناسنامه المثنی گم شده توی سفر استاد بد اخلاق که دو ترم متوالی حالمان را می گیرد دندان های خراب از عصب کشی شده و ... است
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
سعی میکنیم از آب پرتقال های خنکی که مامان دستمان می دهد لذت ببریم
از اینکه امروز گل های شمعدونی گل داده ان
دانلود اهنگ قوی بیلسین بوتون عالم
بیر تانم دور دانم گوی بیلسین بوتون عالم
دانلود اهنگ بیرتانم نورتانم گوی بیلسین بوتون عالم
دانلود آهنگ گوی بیلسین بوتون عالم

اهنگ گوی بیلسین بوتون عالم
دانلود آهنگ اوزیر مهدی زاده
دانلود آهنگ جدید اوزیر مهدی زاده 2018
دانلود اهنگ اوزیر و سوجان
اساسا آدم ها دو دسته ان:
اونهایی که به نیازهای اساسی خودشون در مسیر رشد و کمال عالم هستند و اونهایی که به این نیازهایی که گفتیم عالم نیستن
حالا دسته ی اول خودشون دوگروه میشن؛ اونهایی که به علم شون عمل می کنن که اینها آفرین دارن، دارن به کقصد می رسونن خودشونو ان شاءالله؛ و گروه دومی هم اونهایی هستند که به علم شون عمل نمی‌کنن این‌ها خیلی بسیار...(انگار این طیف خیلی ها رو در برمیگیره)
دسته ی دوم اونهایی هستند که عالم به نیازهای اساسی رسد و کمال ن
خیلی اتفاقی صفحه جدیدشو پیدا کردم و از اذان صبح تا حالا چشمم به اشک نشسته. قلبم ورم کرده. کل قفسه سینه‌ام تپش داره. امروز یا قلبم میترکه یا غرق گریه از بی‌آبی تلف می‌شم. خدای من این چه نفرینی بود که گرییان‌گیرم شد...؟ من طاقت ندارم بشینم و تماشا کنم که منو از دلش بیرون می‌کنه. و طاقت هم ندارم ببینم آزرده‌خاطر و غمگینه. نمی‌تونم فکر کنم. کاش نبودم...
+ آهای غمی که مثل یه بختک رو سینه‌ی من شده‌ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار از گلوی
روزای اولی که مدرسه می رفت تا مدت ها  جای نقطه های " ن" و " ب" رو تو کلمه ها جابه جا می نوشت. مثلا " بابا" رو می نوشت " نانا". نسبت به من و برادرم که سریعتر از بچه های دیگه یاد می گرفتیم و می نوشتیم اون خیلی کند پیش می رفت. معلم کلاس اولش به مادرم گفته بود نیاز به تلاش زیادی داره. حتی یادمه ما تو عالم بچگی وقتی از تمرین کردنای زیاد و اشتباه نوشتناش خسته می شدیم بهش می گفتیم " چقد خنگی تو!!" ولی اون بدون توجه به حرفای دیگران به کار خودش ادامه می داد. تمرین م
خسته ام. دستم به هیچ کاری نمی‌رود. توی خودم فرو رفته‌اند. دلم می‌خواهد یکی عاشقم شود و دوستم بدارد. خسته ام از این دنیای تنهایی. و آخر چه کسی کسی را چنان که ارسطو می‌گوید دوست خواهد داشت؟ نه این جهان، جهان من نیست. این جهان پر از نقص است و من حقیقتا از اینهمه نقص در جهان دلزده‌ام. امروز شنبه هست. کاش امروز که کتابخانه می‌روم کمی بیشتر تلاش کنم. دلم می‌خواد دکتری بخونم آی‌پی‌ام کاش...
با خودتان نمی گویید میچکا کجا است؟! چرا این روزها این همه کم حرف شده است؟! آن هم میچکایی که گذشته ی گل و بلبل را مدام نقد می کرد حالا این حالِ افتضاح را چرا تاب آورده؟! نکند فکر کنید که طرفدار پرزیدنت است. که از اولش هم نبود و تنها افتخار این روزهایش هم همین است. یا شاید فکر می کنید ذوق آمدن عضو جدید زندگی میچکا و تاج سر است که این همه بی اختیارش کرده است و کم حرف! ولی نه جانم. میچکا این روزها خسته است. خسته. خسته و خسته. خسته نه از کارهای بی شمار خان
باد صبا هم دیگه برا ما شاخ شده!
دلمون خوش بود یه نرم افزار داریم که ما رو از عالم خاک میبره به افلاک و اوقات نماز رو یادآوری میکنه که اونم تازگیا هر دو ساعت پیام میده که بیا قبضاتو بپرداز و یه گیگ اینترنت بگیر!
همین روزاس که حبل المتین هم قابلیت اپ بذاره و پیام بده قاری گرامی!! شارژ بگیر و پرنده شو!!!
پ.ن: به قول بچه ها گفتنی من انقد خسته م که شما حرف بعدیتم درسته!
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی!
ما خسته ایم ! خسته به معنای واقعی
دلهای ما شکسته به معنای واقعی
ما لشکریم ! لشکر پخش و پلا که دید ؟
خیلی ز هم گسسته به معنای واقعی
این زخم سجده نیست به پیشانی ام رفیق
جای دریست بسته به معنای واقعی
از بادبان نخیزد و از ناخدا ، بخار
کشتی به گل نشسته به معنای واقعی
تنگ است جای ما و چنین است حال ما
باغی درون هسته ! به معنای واقعی
امیر المومنین ع فرمود همنشینی با عالم  امام باشد یا دانشمند ربانی و پیروی از او دینی ست که خدا بوسیله آن دینداری و پرستش شود و اطاعت عالم موجب بدست آوردن حسنات و محوگناهانست و برای مو منین ذخیره‌ای است ودر زمان حیات مایه سر بلندی و پس از مرگ موجب زور حریر است  
در کوچه پس کوچه‌های ذهن ول می‌گردم و دنبال یک نشانه‌ام که شوق و میلی برای زندگی در دستانم بگذارد. خسته‌ام، خیلی خسته، دلم هیجان و آدرنالین و جوانی می‌خواد‌. هنوز با خودم و سنم و محدودیتم کنار نیامده‌ام. خسته‌ام از این اوضاع و سردرگمم و افسردگیم بیش از آنکه هورمونی باشد ناشی از بی‌هدفی و بی‌انگیزگی‌ست.
راستی من از زندگی چه می‌خواهم؟ شاید هنوز امیدوارم که شق القمری کنم و این عذابم می‌دهد. راضی نمی‌شوم و این پرفکشنالیسم خود اشتباه زندگ
  ...good friends are like stars, you dont always see them but you know they are there
 
...typing
چه راه بلندی آمدیم ... و خسته نشدیم ... ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها قدم زدیم و بازهم خسته نشدیم ... سلام هایمان تکراری شده بود و خداحافظی هایمان بی معنی ... فعلا گفتن هایمان، الکی ... خسته نشدیم ... حتی خواب هم حریفان نشد و نتوانست پلک هایمان را گرم کند و قلب هایمان را سرد ... هیچ چیز ما را خسته نکرد ... هر روز یک ساعت، یک زمان ... خسته نشدیم ... زمان هم حریفمان نشد، تنوانست صحبت هایمان را کوتاه کند و دل ه
امام فرماید لقمان بپسرش گفت  پسر عزیزم همنشین را از روی بصیرت انتخاب کن اگر دیدی گروهی خدای عزوجل  را یاد میکنید با ایشان بنشینکه اگر تو عالم باشی علمت سود بخشد و اکر جاهل باشی ترا بیازموزند وشاید خدا بر انهاسایه رحمت اندازدو ترا هم فرا گیرد و چون دیدی گروهی بیاد خدا نیستند  با انها منشین زبرا اگر تو عالم باشی علمت سودت ندهت و اگر جاهل باشی نادانتر کنند وشاید خدا بر سرشان کیفری ارد وتراهم فرا گیرد2  موسی بن جعفر فرمود گفتگوی با عالم در خاکرو
امیرالمو منین ع فرمود همنشینی با عالم  امام باشد دانشمند ربانی پیروی از او دینی ست ه خدا بوسیله ان دینداری و پرستش شود  واطاعت عالم موجب  بدست آمدن حسنات و محو گناهان نست و برای مو منین ذخیره‌ای است و در زمان حیات مایه سر بلندی  پوس از مرگ موجب ذکر خیر است 
خسته ام 
دلم عجیب گرفته 
یه عالمه درس مونده که باید بخونم و من دلم میخواد بشینم یه گوشه زار بزنم 
ادما وقتی خستن ، وقتی دلشون گرفته چی کار میکنن حالشون خوب بشه ؟! من باید چی کار کنم حالم خوب بشه 
دلم میخواد از خودم فرار کنم  
میترسم نمیدونم از چی اما میترسم 
لعنت به تکرار
دلم بارون میخواد 
خسته ام 
یا رحمان 
من یه آدم زود رنجم و آرام و البته خسته ... 
من یک فاطمه ی خسته م این روزا تا یک فاطمه ی خوشحال 
حالم از این روزا داره بهم میخوره اما مجبورم به اظهار خوب بودن ... 
من جایی باختم که فکرکردم دارم به آرزوهام میرسم ... 
من خیلی وقته صبر کردم و خسته شدم 
اما انگار باز هم باید صبور باشم 
و تنها تو خدای مهربان من از دل ها و رفتار ها و قصد های آگاهی 
و دلم فقط به بودن خودت گرم میشود از سردی این روزها 
موقعه ظرف شدن بهت گفتم پناه من فقط خودتی خدا 
و تا
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
گرفتارم و دلم زار زار گریه کردن می‌خواد و اعتراف به هیچی بودنم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س.
دلم می‌خواد زار بزنم...
دلم یک گریه‌ی آسمانی تر از فکرهای مشوش این روزها می‌خواد...
میخوام موقع خواب دنیام رو و عزیزانم رو به تو بسپارم.
شونه‌های کوچیکم خسته‌س...
خدا رو شکر که ماه رجبِ عزیز هست این ایام...
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
نمیدانم چرا اینطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد...نمی‌فهمم چرا اینطوری میشوم... اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هایی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند...یهو همه حرف هایی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده ای، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند...کاش دیگر باران نبارد!...یا لااقل اگر می‌بارد،...آرام ببارد!... مراعات دل خسته مان را بکند... اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است...خسته از زندگی..از دنیا با
خسته‌ام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوق‌هایی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از این تنهایی و هرزگی... از این بی تفریحی... از این سکوت مطلق جهان... باید درس بخونم ... باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره...
لعنت به پنج شنبه و دستان بسته اش
نفرین بر آن سکوت به عالم نشسته اش
انگار با تو عقربه ها خواب مانده اند
چسبیده ام به شعر و به وزن گسسته اش
برخیز و باز با نخ صحبت، بِکِش مرا
بیرون، از این کلافگی عصر خسته اش
فردا که تا فرا برسد باز می کُشد
ما را غروب جمعه و آن دار و دسته اش…!
ارغوان حیدری
این روزا ..
خوشحالم. بابت پیشرفت های درسی‌م ، اینکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه. همین که الان کارنامه ها رو نگاهمیکنم و لبخند میزنم و میگم این مدت دیگه رو هم بخونم همه چی تمومه ، یعنی راهمو درست اومدم .
این روزا خسته‌م .
بابت روزهایی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اینکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت های کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبو
اربعین یعنی تمدن سازی عصر ظهور/دلسپاری برولایت باتجلای حضور/این شکوه کربلایی بی نظیر عالم است/بهرزوارحسینی دلبریها وغرور/اشک وغم همراه زینب نبنوایی میشود/حضرت سجاد داده شیعه رابرگ عبور/حاضردرکربلاهم اهل بیت مصطفی/قلب زهرا بهرزائر شادمان وپرسرور/گریه کن سوی حسینش مقتدای عالم است/کربلا و زینب او هست درراس امور/از تمام اهل عالم زائر کوی حسین/میشود اسلام وقرآن باولایت درصدور/از بصیرت شیعیانش ضربه بردشمن زدند/عاشقان کربلایی هست در اوج شعور/
 

#محب‌امام‌زمان‌عج
خدا تو قرآن و ‌سوره بلد میگه ما انسان را در رنج و سختی خلق کردیم. این دنیا پر از سختی ها و مشکلات هست که بستگی به ما انسانها داره که چطور باهاشون مواجه بشیم.
⁉️یه سوال..؟اگر یه لیوان آب رو تو دستتون نگه دارین خسته میشین؟ نه. اگه ده دقیقه بگذره؟ آره یه خرده.اگه یک ساعت بشه چی؟ خُب دیگه خیلی خسته میشین.
✅مشکلات زندگی هم همینه، اگه ساده باهاشون برخورد کنی و درست، زود و بدون خستگی حل میشن. 
یکی از بهترین راه های دفع مشکلات
‏سه خطای بزرگ هستی:۱-ابلیس از روی تکبر از فرمان خدا سرپیچی کرد و رانده شد۲-آدم همه نعمتی داشت اما از میوه ممنوعه خورد و همه چیزشو از دست داد۳-قابیل برادرشو کشت تا دارائیشو غصب کنه و منفور عالم شدپس:مغرور باشی رانده میشیطمع کنی همه چیزتو از دست میدیحسود باشی منفور عالم میشی
تنت قافست و جانت هست سیمرغ
ز سیمرغی تو محتاجی  به سی مرغ
حجاب کوه قافت آرد و بس
چو منعت می کند یک نیمه شو پس
بجز نامی ز جان نشنیده ای تو 
وجود جان خود تن دیده ای تو
همه عالم پر از آثار جان است
ولی جان از همه عالم نهانست
تو سیمرغی ولیکن در حجابی
تو خورشیدی ولیکن در نقابی
ز کوه قاف جسمانی گذر کن
بدار الملک روحانی سفر کن
تو مرغ آشیان آسمانی
چو بازان مانده دور از آشیانی
داستان زیبای یک مصراع شعر در کاظمین ع:  
     کیمیای حقیقی هستی محبت مولاست*
سرمایه عالم بی ولایت ،همه خسران است*
شیخ جعفر مجتهدی ره در نوجوانی دنبال علم کیمیا بود که به او گفته شد کیمیا محبت اهل بیت است. به این خاطر این مصراع شعر را گفتم که: کیمیای حقیقی هستی محبت مولاست . اما در مصراع دوم اشکالی بود که جور نمی شد: سرمایه عالم بی ولایت خسران است یا بگویم سرمایه همه عالم بی ولایت خسران است.
حدود یک ماه و نیم بعد توفیق زیارت عتبات عالیات نصیب شد. د
به مردی که زبان سکوت زن رو بفهمه ، باید گفت خداقوت!
 
اما این سکوتت رنج آورترین حرفهاست.  میدونم آزرده و دلگیری..   
الهی حال دلت همونی بشه که میخوای بشه..   آرزومه عمیقن بخندی و شاد باشی ودلت حس تازگی و زندگی رو داشته باشه..  عین اون بهاری که دوست داری باشی..      " اینروزهای من کم از حال تو نداره"   
و چه قدر خسته ام از «چرا؟»از «چه گونه!»خسته ام از سؤال های سختپاسخ های پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهای عمیقپیچ های تندنشانه های با معنا، بی معنا...دلم تنگ می شود گاهی،برای یک «دوستت دارم» سادهدو «فنجان قهوه ی داغ»سه «روز» تعطیلی در زمستانچهار «خنده ی» بلندو پنج «انگشت» دوست داشتنی...
+مصطفی مستور
#طرح‌کلی‌ازعالم‌آفرینش#ازخداتاعالم‌طبیعت#علامه‌مروجی‌سبزواری
#عالم‌آفرینش به انضمام ذات خداوند به #شش‌مرتبه تقسیم می شود:
سه مرتبه مربوط به ذات خدا
سه مرتبه مربوط به بیرون ذات خدا
⬅️ سه مرتبه ای که مربوط به ذات خداست عبارتند از:
مرتبه ی #احدیت مرتبه ی #واحدیت مرتبه ی #اعیان‌ثابته
⬅️ آن سه مرتبه ای که بیرون از ذات خدا هستند عبارتند از:
#عالم‌عقول #عالم‌نفوس #عالم‌طبیعت
که دو عالم اول، #ملکوتی هستند؛ و عالم طبیعت، #مادی است.
اکنون به
دیگه اما خسته شدم. خسته شدم از دوییدن و نرسیدن. خسته شدم بس که واسه هر چیزی دویدم و تهش دنیا بم ندادش. مگه چیز بزرگی میخواستم آخه؟ هر بار که این سوالو از خودم میپرسم گریه امون نمیده. خسته شدم اما. واسه خودتون. نمیخوام. هیچی دیگه نمیخوام. دیگه نمیخوام بلند شم و حالم خوب شه. این بار واقعا دیگه دلم نمیخواد بلند شم. بلند شم که چی؟ هی دوییدن و نرسیدن که چی؟ عصری داشتم فکر میکردم که دیگه نمیخوام که خوب بشم. اینجوری راحت تره. بعد یهو یه نشونه دیدم. خوندم ک
نمی‌دانم چرا این عنوان را برای این متن انتخاب کردم. چون الان .... در خانه هستم و شب هم هست اما تاریک نیست. زیر لوستر ۶ چراغ پشت میزناهارخوری نشسته‌ام و به جای خواندن مقاله‌هایی که فردا عملاً از آن‌ها امتحان دارم، دارم این را می‌نویسم...
امید‌هایی که به پوچی رفته‌اند. منتظرم که محمد به خواب برود تا بروم و فیلم‌هایم را تماشا کنم. نمی‌دانم کی می‌خواهم آدم شوم.
درست فهمیدی... این متن راجع به تو نیست. همه چیز راجع به تو نیست. آره، خیلی این حرفم شاع
مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت می تواند آن ها را به هر کاری ترغیب کند.
حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه می شود وبا آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود . این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد.
خلق خوش ؛ ظاهر آراسته ؛ مهربانی در کلام ؛ درک خستگی ها ؛ سوال پیچ نکردن و.... از راس اموری ست که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد.
جمعه هاآرامشی سوی وصال مهدی است/شیعه دائم منتظربهرجمال مهدی است/هست طاووس بهشتی حضرت صاحب زمان/مسلمین راافتخاری از جلال مهدی است/دشمنان حضرت اومثل شمرو حرمله/ذلت آنان به عالم درقتال مهدی است/شیعه رابایدکه باشداهل اصلاح درون/هرچه می خواهی سعادت درسوال مهدی است/ازوجود اوهمیشه میرسد لطف وکرم/هرچه دارداهل عالم لطف ومال مهدی است/تاظهوریوسف حق گام آخرمانده است/عالم پراز عدالت درخیال مهدی است/
 
داغلار قئزی ریحان، ریحان ریحانعالم سنه حیران، حیران حیراننه قشح سن آی قئز، گول چیچک سن آی قئزبیر دانا سن آی قئز، دوردانا سن آی قئزگوزل‌لر گوزلی ریحان ریحان
سئودانین ازلی ریحان ریحانعالم سنه حیران، حیران حیران
نه قشح سن آی قئزگول چیچک سن آی قئز
بیر دانا سن آی قئز
دوردانا سن آی قئززیل قارا دیر گوزون ریحان ریحان
بالدان شیرین سوزون ریحان ریحانعالم سنه حیران، حیران حیران
نه قشح سن آی قئز
گول چیچک سن آی قئز
بیر دانا سن آئ قئز
دوردانا سن آی
در خانواده وقتی پدر در خانه نیست، مادر جانشین پدر و بزرگتر بچه هاست.در عالم هم وقتی جانشین خدا و معصوم غائب هست، عالم و فقیه عادل جانشین معصوم غائب هست تا ظهور منجی عالم بشریّت تحقق پیدا کرده و خود سکّان عالم را دست بگیرد.مهدی موعود منجی عالم بشریّت خواهد آمد.
جنگ اعصاب 
صبح به صبح بیدار 
تمام شب بی خواب
مغز بیمار 
خسته از جنگ، خسته از کار 
راه مرگ هر روز 
مسیر زندگیمان بود 
کارمان این است، مرگ تدریجی 
دود ماشین و، پیچ های پی در پی
خسته از تکرار، خسته از مردم 
حس تو این است، از همه عقب ماندی 
راه برگشتی نیست، پیر و بی هدف ماندی 
مرگ تلخ است اما 
راه دیگر چیست؟ 
جز به بیهودگی رفتن 
جز به روح خود را کشتن 
نه دگر قلب و، نه دگر احساس 
نه کمی عشق و، ذره ای اخلاص 
همه شان را کشتند، همه شان را بردند 
آنچه باق
دانلود اهنگ من دیگه خسته شدم نمیکشم از فرهام و مونا
دانلود اهنگ من دیگه خسته شدم نمیکشم هی داری میوفتی بیشتر از چشم
من دیگه خسته شدم نمیکشم فرهام و مونا
اهنگ فرهام و مونا من دیگه خسته شدم نمیکشم

من دیگه خسته شدم نمیکشم هی داری میفتی بیشتر از چشم
دانلود اهنگ فرهام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود آهنگ جدید فرهام و مونا به نام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود اهنگ جدید فرهام من دیگه خسته شدم نمیکشم
دانلود در لینک روبرو ( دانلود فیلم نقاب 2 دو)
ما آدما هممون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم
نقاب هایی که به صورت میزنیم میتونه اذیت کننده باشه
میتونه هم عادی باشه
یکی نقاب دین میزنه- یکی نقاب تحصیل و یکی هم در مورد عشق
ماهیت همه ی این ها اینه که ما خودمون نیستیم و خیلی خوب خودمون رو گول میزنیم
اینقدر خوب خودمون رو گول میزنیم که خودمون هم یادمون میره که اصلا هدفمون چی بود
و قرار بود چه کارایی انجام بدیم
هدف آدم که یادش میره
ا
دلم میخواست بهش بگم کاش همه ی حماقتای عالم ختم میشد به دوزار چند شاهی، ولی استیصال تو نگاهش و فکر این که تنهایی باید جای خالی چند میلیون دوش بکشه و تازه نذاره باباش بفهمه نذاشت بگم ... ولی الان تو جایی وایسادم که دلم میخواست چندرغاز ته حسابم نبود ولی چشمای مامان میخندید، محمد سالم بود و بابا...امان از همه ی ای کاش های عالم، امان.
پ.. میگن آدمی آه و دمی ...آخ از آه این روزا.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها