نتایج جستجو برای عبارت :

تحمل کن اگه حتی تحمل کردنش سخته.

قید دوستی هایی که حالت رو بد میکنن رو باید بزنی..
جمله ی زیبا و سنگینیه.
از دوستی با ف لذت میبردم،اما تحمل ف۲ برام سخته.رابطه ی ما سه نفره شکل گرفته!و انگار سه نفره معنا پیدا میکنه!اعتقادات،رفتار و عقایدش اصلا اونی نیست که با من مچ بشه!
با اینکه برام سخته،اما،قیدش رو زدم!قید هر دوشون رو با هم.
پ.ن:سخته برام.
آیت الله فاطمی نیا:
 گاهی تحمل همسر بداخلاق ، خودش نوعی سلوک است.
یکی از اولیاء خدا که بسیار مرد بزرگی بود و گفته اند امام زمان علیه السلام در تشییع جنازه ی او حاضر بودند ، همسر بسیار بداخلاقی داشت که سی و پنج سال او را شکنجه میداد ولی او تحمل میکرد !
بله ،تحمل کنید ، اصلا خیلی از اینها با تحمل و گذشت حل میشود .
☘️ گاهی هم اگر تحمل شود ، مثل نماز شب برای انسان سلوک الی الله است...
هیچوقت فکر نمی کردم دنیای بدون اینترنت اینقدر غیر قابل تحمل باشه. واقعا سخته که نتونی یک کلمه را که معنی اش را نمی دونی را سرچ بکنی. یا بری و دو تا خبر خارجی بخونی. یا برای رفتن به یک سایت مجبور بشی که حتما آدرس اون سایت را حفظ کنی . 
 
عجب زندگیه سخته که حتی نتونی یه ذره بازی آنلاین بکنی
 
به نظر اگه سریعا این اینترنت را وصلش نکن من یکی که کلا مریض بشم
معمولا سعی می‌کنم خودمو وفق بدم با شرایط. عادت کنم به وضع موجود. خلاصه تحمل کنم هر چه هست رو. البته این رو نمی‌دونم که این کار از سر ناتوانی در ایجاد تغییره یا توانمندی در صبر و تحمل!اما گاهی شرایط - برای اون کسایی که دوستشون داری- سخت و غیرقابل تحمل می‌شه. سختی و فشار، اذیتشون می‌کنه. اینجاست که باید یه کاری کرد، دیگه وفق دادن و تحمل کردن کافی می‌شه، باید بخاطر اونا تغییر رو ایجاد کرد.برای من مسئله دقیقا همین نقطه است. اینجاست که به مشکل می‌
امیدوارم حد تحمل من این نباشد 
امیدوارم حد تحمل من این نباشد
میدانم این شب به راحتی صبح نمی شود 
چه کسی قرار است در کنارمن این جهنم را بگذراند؟ 
باز هم من در کنار من هستم
"من"
از تو ممنونم... 
تو به تنهایی چه شب هایی را که صبح نکردی 
امشب را هم میگذرانیم 
امشب را هم میگذرانیم....
ما صبور نبودیم. حالا هم نیستیم. فقط فهمیده ایم که مجبوریم تحمل کنیم. تحمل کردن با صبر کردن توفیر دارد. پشت صبوری کردن حال خوب نشسته است. اما پشت تحمل کردن بدترین حال و احوال نشسته است. ما تمام این سال ها تحمل کردیم. از آن روزهای کودکی..‌ تا این روزهای جوانی .. که یکی یکی پشت هم هرز‌ می‌روند ... خسته ام کرده اند دیگر. بدجور خسته ام کرده اند. دیگر از سن ام گذشته است که این چنین غم های کودکانه ای داشته باشم .‌‌.. اما ... این غم ها از کودکی با من بزرگ شده ا
هر بار که در شهر من باران و برف می‌بارد و من هنوز این‌جا، وسط این بیابان بزرگ خدا، هستم دلم می‌گیرد. احساس می‌کنم پرنده‌ای در قفسم. پرنده‌ای که به پرواز خو کرده اما مجبور است قفس را تحمل کند. سختم می‌آید. چشم به روزی دارم که درسم تمام شود و از این‌جا بروم. بعد یادم می‌افتد دلم این‌جا گیر کرده و بعدتر، از فکر این‌که مجبور شوم خدای ناکرده بقیه‌ی تمام عمرم را این‌‌جا سر کنم، وحشت می‌کنم.
عکسی از پاییز و زمستان توامان شهرم که یک کانال خبری
گاهی تحمل #همسر_بداخلاق ،
خودش نوعی #سلوک است. ⇩
یکی از اولیاء خدا که بسیار مرد بزرگی بود
و گفته اند امام زمان (علیه السلام)
در تشییع جنازه ی او حاضر بودند ،
همسر بسیار بداخلاقی داشت
که سی و پنج سال او را شکنجه میداد
ولی او تحمل میکرد !
بله ،تحمل کنید ،
اصلا خیلی از اینها با تحمل و گذشت
حل میشود .
گاهی هم اگر تحمل شود ،
مثل نماز شب برای انسان سلوک الی الله است..
" آیت الله فاطمی نیا "
فقط می تونم بگم سخته.نبود عزیزان ات خیلی سخته. سخته درو باز کنی و کسی نباشه بهش سلام کنی ... 
سخته فقط برای خودت غذا درست کنی ... 
سخته کسی راجع به خریدت از تره بار نظر نده ... 
=)) 
:((  سخته کسی نباشه بری رو اعصاب اش ... اعصابشو خورد کنی بعد بخندونیش :)) 
در این حد سخته که رابط ام با گلدون های خونه تو این مدت عوض شد ... 
هزاری هم صدا و تصویر رو داشته باشی، بازم سخته چون "حضور" نمیشه ...
.
.
.
.
البته که به این "نبود" عادت می کنیم احتمالا ... اما خب اذیت خواهیم شد تا
سربازی یعنی تحمل روزهای تکراری ، تحمل بی احترامی ، تحمل سختی و شکستن غرور . 
سربازی تموم میشی  مطمن باش این شب بیداری های ، این اضاف ها ، این پست های ، این توهین ها ، و بی احترامی ها یه روزی تموم میشه کاش اون روزی که تموم میشی باشم اینجا بنویسم . و این داستان تمام سربازی 
بیست و یک اردیبهشت نود و نه . 
پی نوشت :  بسیار بسیار این جسم در این روز ها خسته س 
کاشکی می‌شد برم و ده سال بعدم رو یه نگاه خیلی کوچولو بکنم و برگردم. ولی نمی‌دونم آیا خود این نگاه کردنه در اون چیزی که می‌بینم لحاظ می‌شد یا نه.
هیجانش می‌رفت ولی خب از کنجکاوی دارم می‌میرممم چی کار کنممم. 
پ.ن. یه چیزی. مثلا آدم بره ببینه آینده‌ش رو، بعد ممکنه یه چیزی باشه که کلّی تعجب کنه و فکر کنه من چه جوری همچین زندگی‌ای رو دارم تحمّل می‌کنم!؟ ولی خب وقتی به مرور پیش رفته زندگی‌ش اون طوری شده نفهمه که داره چه زندگی‌ای رو تحمّل می‌کنه.
جدا شمایی که متاهل هستی چجور بیس چاری وجود همسرت رو تحمل میکنی؟
عاخه فکر کن وقتایی که ازش دلخوری کمِ کم باس چهار پنج ساعت تنها باشی تا باخودت حلش کنی،اونوقت هی چشمت به چشمش می افته‍♀️
یا اصلا اون وقتایی که حوصله عالم و ادم که پیشکش حتی حوصله خودت رو هم نداری،چطور وجودش کنارت تحمل میکنی؟
اصلا اون وقتای تنهایی دلچسبت چی؟مفتی اونا رو هم از دست میدی :|
خلاصه که از این زاویه تاهل خیلی سخته،همین زاویه ایی که انگار یکی با چسب دوقلو میچسبونن بهت :|
پ
حقیقت اینه که ادمها هرچقدر هم مستقل باشن باز به روابط نیاز دارن
به اینکه دیده بشن
نه صرفا یه رابطه ی خاص!
همین روابط سطحی و معمولی
همین راه رفتن تو خیابون اصلا
 
بهترین خبری که میخوام بشنون اینه که فردا صد درصد خونه تکمیله و پس فردا هم اسباب کشی داریم
 
بهم ثابت شد تحمل یه خونه کوچیک و ندارم
تحمل زندگی تو مناطق شلوغ پایین شهر و ندارم
تحمل بودن مداوم کنار کسایی که فرهنگ و رفتار و طرز فکرشون خیلی از من فاصله داره رو ندارم
اصلا تحمل هیچ ادمی رو ندا
هر ادمی یه روزی میاد یه روزی هم میره
بعضی رفتنا دلیل داره
بعضیاشم بی دلیله
رفتن من دلیل داشت
هرچیزی رو تحمل کردم
توهین...دروغ...تخریب ...تحقیر...نگاه از بالا...
ولی بی معرفتی تحمل کردن نداره
جایی کم نزاشتم ک حقم بی معرفتی باشه
خدانگهدارت
تست تحمل گلوکز (GTT) دربارداری چیست؟
 
 
 
تست تحمل گلوکز به صورت روتین در دوران باردرای بین هفته 26 تا 30 انجام می شود
 
تست تحمل گلوکز ( Glucose Tolerance Test) چیست و چرا در دوران بارداری انجام می شود؟تقریبا یک مورد به ازای هر 10 زن باردار دیابت بارداری ( GTT) را تجربه خواهند کرد. در صورتی که قند دو ساعت بعد از غذای فرد بالاتر از حد طبیعی باشد ، تست تحمل گلوکز (GTT) که شامل سه مرحله اندازه گیری قند خون است ، می تواند در تشخیص دیابت بارداری بسیار کمک کننده باشد.
تس
ساعت ۲۲ و ۳۳ دقیقه بود.همه ی ساعت ها عجیب جذاب می شوند چطور؟چه کسی دارد از این بازی با اعداد لذت می برد؟بگذریم
باز آمده ام کِ بگویم تقصیر آنها بود،تقصیر آنها بود ک گریه ام گرفت،تقصیر آنها بود کِ وا دادم،تمام این حرف های بی ربط را ب زور چپانده بودم داخل دهانم؛ سه ماه است ک چپانده ام...تقصیر آنها بود کِ نتوانستم تحمل کنم.من احمقم...من دوستِ احمق توعم کِ بلد نیست حرف بزند اخیرا...من دوستِ ترسیده ی تو عم کِ بِ عزای واقعه ی نیامده مشکی پوش شده است.من دو
هر آدمی دوبار می میرهیه بار وقتی عشقشو از دست میده، یه بار وقتی از دنیا میره.کاش فاصله ای بین این دو مردن نباشه.تحمل این فاصله خیلی دشواره.(فرهاد قائمیان/سریال تاریکی شب، روشنایی روز)اینکه اینو از زبون یه مرد میشنوم تو این سریال،سخته برام واقعا
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنندیکی زندگی می کند یکی تحمّل!انسان ها شبیه هم تحمّل نمی کنندیکی تاب می آوردیکی می شکند!
انسان ها شبیه هم نمی شکنندیکی از وسط دو نیم می شوددیگری تکه تکه!تکه ها شبیه هم نیستندتکه ای یک قرن عمر میکندتکه اییک روز...!! 
مریض بودم
درد زیادی داشتم
فکرم حسابی درگیر این بود که یک درد خفیف رو به مدت ۴ روز تحمل کنم
یا
برم آمپول تزریق کنم و راحت شم
...
با خودم گفتم 
خودت رو برای انتخاب سخت ترین راه آماده کن
همیشه همون راهی که به نظرت سخته و همه ازش فراری هستند رو برگزین

اینکه احساس کردم راه سخت تر رو انتخاب کردم حس خوبی داشت
بسم الله ...

هر وقت کم آوردی ؛ 
هر وقت دیدی که دیگر طاقت نداری
هر وقت که حس کردی این غم‌ها ، سختی‌ها ، 
و شکلات‌های "میم‌"دار،
بیشتر از توان و تحمل تو هستند 
تین آیه را به یاد بیاور . . . 
" و ما هیچ‌کس را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کنیم"
( مومنون ۶۲)
خداوند ، 
ترا در حدی دیده که بتوانی این همه درد و سختی بکشی 
و تحمل کنی . . . و لب به شکایت باز نکنی ((:

+از قوانین کتابچه #قانوننامه
+اولین و آخرین قانون
ژوزیِ عزیزم
هر آدمی تحمل و ظرفیتی دارد.
برای من هر دوی این‌ها به پایان رسیده‌‌اند و همه چیز خارج از تحمل و ظرفیتم است.
ژوزیِ عزیزم
این روزها بیشتر از همیشه خسته و شکسته و بی‌رمق هستم. احساس درد تا مغز استخوانم نفوذ کرده و تحقیر کل وجود را تسخیر کرده است.
اما به تو اطمینان می‌دهم که از پس این روزهای سخت، دختری قدرتمندتر و مصمم‌تر برای تو از خودم بسازم.
همیشه فکر میکردم وقتی بزرگ شدم مشکلات همه رو حل میکنم ومیشم قهرمان زندگی بقیه وهمه به من افتخار میکنن وبرای خودم برو بیایی داشتم توی ذهنم .حالا که بزرگ شدم و۲۷ساله شدم با کوله باری از مشکلات رو به رو شدم از ریز ودرشت بعضیارو حل میکنم وبعضیا رو فراموش. شدم دقیقا همون کسی ک دوران بچگی در ذهنم پرورانده بودم تک تک مشکلات دیگران روگوش میکنم وقابل حل ها رو حل وبقیه رو یه جوری براشون جا میندازم سخته اینجور زندگی کردن نه تنها قهرمان نشدم بلکه واقعاب
یه روز شاملو میاد خونه می‌بینه آیدا هنوز نیومده و از اونجایى که اون موقع تلفن نبود براش یادداشت می‌ذاره: «ایدا من ساعت٦:٣٠ اومدم و الان٧:٣٠ه. تو هنوز نیومدى، تحمل خونه بدون تو سخته. میرم بیرون چرخى می‌زنم، امیدوارم برگشتم تو درو برام باز کنى، خونه بدون تو جهنمه!»
یکی از اخلاقای عجیبم اینه که دلم نمیاد کسی که از من خوشش اومده رو برنجونمشاید علت اینکه معمولا باهام راحتن و زود خودشونو لو می دن هم همینه 
جدیدا این اخلاقم بدتر هم شده! سعی می کنم به اون شخص کمک کنم بفهمه چی در من هست که باید کجا دنبالش بگرده! 
مسئله ی تحمل ماه بودن خیلی پیچیده س. یه ماه نگاه ها رو به خودش جلب می کنه. چون عجیبه. اما باید دور بمونه 
یه ساله توی ترکم... ترک بعضی عادت ها و آدم ها. این باعث شده ماه تر هم بشم
سخته سخته سخته ... 
سخت تر بود

اتاق من همیشه سرد بوده. آخر وقتی احساس سرما می‌کنم، هیچ‌وقت لباس گرم‌تری نمی‌پوشم یا بخاری را بیشتر نمی‌کنم. فقط صبر می‌کنم. صبر می‌کنم تا به سرما عادت کنم.وقتی ندانسته، جسم داغی را بلند می‌کنم و دستم شروع به سوختن می‌کند، آن را رها نمی‌کنم. صبر می‌کنم، درد را تحمل می‌کنم و منتظر می‌مانم تا تحمل پوستم بالاتر برود.در تمام عمرم، تمامی مسیرهایی که می‌توانستم (در فرصت محدود رخدادهای زندگی) پیاده طی کنم، قدم‌زنان پیموده‌ام. گاهی یک مس
 
10 سال است که مربی هستم. این همه سال سابقه نداشت مرکز تعطیل بشود. الان سه ماه بیشتر است که تعطیل هستیم. دلتنگی حس غالب این روزهای من است. دوری از بچه ها سخت است. 
 
نوشتن هم سخت شده. کرونا هیچ جایی را هم برای فرار نگذاشته. کاری کرده که اگر کسی هم بخواهی فرار کنی از خودت یکی نتوانی. تحمل کردن یک «خود» از خودراضی گاهی سخت تر از تحمل دیگران است. خیلی وقت ها دلت می خواهد خودت را هم بگذاری و فرار کنی اما فعلا نمیشود.
 
زندگی پر از جدایی های متوالیه پر از رنج‌ های اجباری که به دنبال مکانیسم های دفاعی روان ما ازش میگذریم
بچه ی اول خونه بودن هرقدرم سخت باشه یه مزیت داره 
اونم اینه که تو زودتر میری 
وقتی یه جا بمونی و یه عده ازش برن اونجا میشه خونه ی خاطرات و گذشته ها 
به خصوص اگه آدم افسرده و بچه محوری باشی
پدر و مادر من باید مثل بیست و چند سال پیش بازم دو تایی باهم زندگی کنن با این تفاوت که میدونن این دو نفره دیگه قرار نیست سه نفره بشه
حالا اونا باید اتاق منو ع
نخبگان، به همان اندازه که وجود حکومت را برای جامعه لازم میدانند، از حکومت ها هم متنفرند.
هر حکومتی، باید مشروعیت نسبی داشته باشد، یعنی؛ موردپذیرش طیف اکثریت مردم باشد. لذا؛ با توجه به اینکه همیشه، اشخاص نا آگاه در یک جامعه، به نسبت سایر اشخاص آگاه همان جامعه خودی، از تعداد بیشتری برخوردارند، حاکمان باید مورد پذیرش اشخاص ناآگاه جامعه قرار گیرند حتی در حکومت های مونارشی و سلطنتی هم این چارچوب باید رعایت گردد. با این دلیل؛ اشخاص آگاه توسط دی
جالبه، اغلب ما ملت ایران، بسیار کم تحمل هستیم در شنیدن یه نظر مخالف حتی در این حد: به نظر من ادمونتون از واترلو قشنگ تره.
 
یعنی همین یه جمله میتونه طرف رو روانی کنه.
من معتقدم، وقتی شما توی 15 سال اول زندگیون یاد نمیگیرین که نظر مخالف بشنوین، یا کلا روی تربیت شما کار نمیشه،
تهش میشین همینی که هستین.
من یک مثال از یه فرد اشنا بزنم که همه شما با قایم موشک بازیاش آشنا هستین،
گرگ زاده واسه اینکه اثبات کنه که تورنتو از همه جای کانادا بهتره (که خب تجرب
به نام خدا
تو کل دوران تحصیلم همش بهم میگفت نمیذارم بری سر کار نمیذارم بری
فارع التحصیل که شدم دوسال نذاشت برم
چند ماهه خودش هنش تکرار میکنه بیا برو بیا برو بیا برو
ولی یه شرط هایی مینویسم امضا کن بعد
من رو برای یک کار خوب که میدونه چقدر علاقه دارم خواستن 
دوست ندارم شرط هاش رو قبول کنم
دیگه تحمل اینهمه زور از جانب اون برام سخته
البته همه شرط هاش رو قبول کردم به جز یکی
و نمیزاره برم
نمیزاره
چطور من با این مرد زندگی کنم؟؟؟؟
چرا انقد بده؟؟
وقتی عاشق شوی راز دل تو گفته نتونی
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
چقده سخته خدایا
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
چقده سخته خدایا
روز نوروز بچینی گل سرخ
برسر راه نگات فرش کنی
روز نوروز بچینی گل سرخ
برسر راه نگات فرش کنی
دلبرت بیاد بپرسه کار کیست
تو براش گفته نتونی
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
تو براش گفته نتونی
چقده سخته خدایا چقده سخته خدایا
دلبرت خنده کنه با دیگران
تو بسوزی و براش گریه کنی
دلبرت خنده کنه با دیگران
تو بسوزی و براش گریه ک
وقتی داری ماست درست می‌کنی علاوه بر لحظۀ هیجان‌انگیز "داغ باشه ولی دستت رو نسوزونه" که می‌شه راجع بهش چند خط نوشت، اون لحظۀ درستی که ماست رو اضافه می‌کنی و شیرت تبدیل به ماست می‌شه هم، خیلی جای حرف داره! اون لحظه برای من، یعنی بعد از تحمّل یک داغی زیاد، حالا رسیدی به جایی که هنوز داغی، ولی نمی‌سوزی، هنوز شرایط سخته ولی نمی‌پاشی، مقاومت داری؛ اون لحظه، لحظه‌ایه که آمادۀ تغییر هستی. اگر خواهان تغییر زودهنگام باشی، اگر توی بحبوحۀ جوشیدن و
#بیا حرف بزنیم .
₩راجع به چی ؟
#هر چی !
₩بیا سکوت کنیم .
#چرا؟!
₩چون از حرف زدن راجع به هر چی بهتره !
#آهان . باشه .
راستی شنیدی که ...
₩نه نشنیدم . قرار شد سکوت کنیم .
#میخوام اما نمیشه خب . 
₩اوهوم میفهمم . ترک عادت سخته .
بیا حرف بزنیم .
#راجع به چی ؟
₩سکوت !

روح وحشی
+دلم سکوت ذهن میخواد . زیر فشار شلوغی ذهنم دارم له میشم .
...
تحمل صدای موسیقی را هم ندارم . چیزی که واقعا دوست دارم سکوت محض ه ...
چقدر سخته زندگی با کسی که یه زمانی عاشقش بودی و حالا از چشمت افتاده
چقدر سخته نتونی ببخشیش
چقدر سخته دیگه نتونی بهش اعتماد کنی...
چقدر سخته دیگه دروغاش و باور نکنی
وقتی بهت میگه دوست دارم دیگه دلت نلرزه....
چقدر سخته زندگی کردن با تمام این سختی ها...
میام بگم کاش دانشگاهم عوض میشد، رشته‌ام عوض میشد، بچه‌های رشته‌مون کلا عوش میشد میبینم دلم نمیخواد و&کاقعا... ولی من نمیتونم هرروز هعی تپش قلب ناشی از حرص خوردن و عصبانیت رو تحمل کنم.
من نمیتونم این حس بد لحظه‌های دیدنت و حتی بعدش و تحمل کنم، حالا یا حالم و به هم میزنی یا عصبیم میکنی یا دوست دارم یا یه مرگی این وسط هست که میدونم توام دچارشی فقط کاش بگذره کاش یه چیزی بشه که تموم بشه...
.
.
آسمونم دلگیر و تیرس مثل آخرین لحظه قبل از یه بارون شدید
نخبگان، به همان اندازه که وجود حکومت را برای جامعه لازم میدانند، از حکومت ها هم متنفرند.
هر حکومتی، باید مشروعیت نسبی داشته باشد، یعنی؛ موردپذیرش طیف اکثریت مردم باشد. لذا؛ با توجه به اینکه همیشه، اشخاص نا آگاه در یک جامعه، به نسبت سایر اشخاص آگاه همان جامعه خودی، از تعداد بیشتری برخوردارند، حاکمان باید مورد پذیرش اشخاص ناآگاه جامعه قرار گیرند حتی در حکومت های مونارشی و سلطنتی هم این چارچوب باید رعایت گردد. با این دلیل؛ اشخاص آگاه توسط دی
شهرم غمگین ترین چهره رو داره
همه جا بنر و پارچه سیاه
من سعادت اینو داشتم یکبار روضه خونه سردار برم
تصور اینکه  اگه دوباره سعادت نصیبم بشه و من برم تحمل اون فضا بدون حاجی چقدر سخته
+بخوابیم اما امان از این هجوم فکرا..اما امان از حال دل خیلی از ما
شببخیر
عادت
ناجوان مردانه ترین بیماریست، زیرا هر بد اقبالی را به ما می قبولاند، هردردی را و هر مرگی را.
در اثر عادت، در کنار افراد نفرت انگیز زندگی می کنیم، به تحمل زنجیرها رضا می دهیم، بی عدالتی ها و رنجها را تحمل می کنیم.به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم میشویم.
عادت، بی رحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد می شود، در سکوت، کم کم رشد می کند و وقتی کشف می کنیم که چطور مسموم آن شده ایم، می بینیم که هر ذره بدن مان با آن عجین شده است، می بینیم که هر حرک
در ۹۹٪مواقعی که با همسرم وارد دعوا و مشاجره و بگو مگو میشم،نهایتا چیزی که میاد تو ذهنم اینه که ارزششو داشت؟ارزش داشت سر فلان چیز بی مورد با همسرم دعوا کنم و آرامش زندگیمو بهم بزنم؟همیشه هم جوابم اینه که نه ارزششو نداشت.
مشکل من اینه که تحمل بی نظمی و گیج بازی و حواس پرتی برام سخته و دیدن اینها از همسرم باعث میشه از کوره در برم و اون هم بهش برمیخوره شدیدا...
 
آخ چقد این تپش قلب اذیتم میکنه...
آهنگ چالوس روزبه بمانی رو گوش میدم فکر میکنم صداتو چه باید کنم...
جات خالیه و من فکر میکنم آدمی که بتونه 147 روز دوری عزیزش رو تحمل کنه؛ دوری بی امیدِ عزیزش...حتما خیلی کارهای دیگه هم میتونه بکنه.
میتونه دو شیفت کار کنه و اراده کنه درس بخونه.
دوریش سخته و الان که یکپارچه ویرانه ام بعد از زلزله ی دلتنگی...میفهمم خوب بودن خیلی بی رحمانه ست و مامان من خیلی بی رحم بود که این همه مهربون و رفیق و همراه و حامی بود...بود یا هست؟  من به فیزیک اعتقاد دارم. به
در محوطه دانشگاه یک حوض وجود دارد که محیط نسبتا زیبایی را به وجود آورده است و در هر دقیقه، 10 سلفی با فواره آن ثبت می‌شود و در ساعات میانی روز بسیار شلوغ می‌شود. من امروز تصمیم گرفتم به آن جا بروم و کمی کتاب بخوانم ، اما با وجود هدفون، سر و صدای محیط آنقدر زیاد بود که 5 دقیقه هم نتوانستم تحمل کنم. حالا رفته ام یک جای دیگر دانشگاه و دارم می‌نویسم، بلکه ذهنم کمی آرام شود و بعد از کلاس‌ها برای درس خواندن تمرکز داشته باشم. این‌جا هم پر سر و صدا است
یکی از مهم‌ترین معضلات ما در این قرنطینه تحمل 24 ساعته‌ی برادرهام بوده. دوتا پسر بچه‌ی 10 و 12 ساله درست توی سنی که اوج کنجکاوی، شادی و تلاش برای کشف اطرافشونن و بدتر از همه نه من و نه پدر و مادرم حوصله و توان همراهی و حتی تحمل این حجم از انرژی اونا رو نداریم.
الان هم که دارم این پست رو می‌نویسم ساعت نزدیک به 3 صبحه ولی اون دوتا تازه بعد از یک دعوای مفصل با هم آشتی کردن و دارن تبادل اطلاعات می‌کنن و دارم تلاش می‌کنم بهشون فضا بدم، سعی کنم همراهی
در شجاعت از حضرت امیر (ع) که بالاتر نداشتیم ، اما همانند مولایمان علی، بنا بر مصلحت و عدم فروپاشی وحدت ،گاهی باید لگد زدن عزیزانت را پشت درهای سوخته تحمل کنی !
تحمل رهبری معظم بر بعضی ناملایمات سالهای اخیر! در همین راستاست!
نقطه ی اوج مظلومیت همیجاست که قدرت داشته باشی و خموشی پیشه کنی!
 
 
امروز بین دو کلاس در راهروی دانشگاه، مادری نزد من اومدمادری که سن زیادی نداشت اما فرسودگی و غم دنیا رو در چشم هایش می دیدم
دستانی کارکرده
صورتی چروکیده
جسمی فرسوده
...
از بزرگ کردن سه فرزند به سختی گفت
از همسری که فقط پول به خونه آورده و پدری نکرده
و از دختری که عروس کرده بود اما شوهرش اون رو کتک شدید میزده
...
گریه کرد
اوج غم یک مادر رو دیدم
و 
سوختم که گفت
شما خودت فرزند داری
محاله نازکتر از گل بهش بگی
چطور تحمل کنم تن کبود دخترم رو
...
گفت چه کنم
 ازون روزی ک سرپرست و نگهبانا وحشت زده بهمون میگفتن "فقط برین" دو هفته میگذره
چ وحشتایی رو تحمل کردیم ک نکنه ناقلیم و برگشتنمون کارو بدتر کنه؟
هرچندروز ی بار ب ی حالت استیصال میرسم و میگم نمیتونم دیگه این وضعو تحمل کنم، اونم تا اخر فروردین؟ یا شاید بیشتر..قراره این ترممون بچسبه ب ترم بعد یا حذف ترم بشیم؟ نکنه وقتی برمیگردیم یکیمون کم باشه؟حتی تصورش دیوونم میکنه.اینارو ک مینویسم نمتونم جلوی گریه امو بگیرم. مامانم فشارخون داره چیکار کنم؟اگه چ
همه فک میکنن خودزنی کردم
همه میگن دیوونست
بعضیا میگن این زخمای رو دستش واسه جلب توجهه
هیچکس لمسش نمیکنه
اینا خلاصی از درده
دردی که زیر پوست من آتیشم میزنه
وقتی رگامو پاره میکنم انگار دارم یه درد عمیقو از زیر وجود سیاهم میکشمش بیرون.. میکشمش رو پوستم
یه درد غیر قابل تحمل رو به یه درد قابل دیدن تبدیل میکنم
بزار حداقل لمسش کنم
اینجوری سبک میشم.. وقتی دردشو حس میکنم حداقل این قابل لمسه
وقتی قابل لمس میشه قابل تحمل میشه..
نه تنها این هفته، تمام وقتایی که تو این مدت هی خواستی بری نباشی هی دو روز دو روز سه روز سه روز نبودی تحمل میکردم و نمیفهمیدم باید جوابِ اینم یه روز به بدنم پس بدم. منم صورت و تنم پرِ کهیر شده دایمم میخاره. 
.
.
.
باز دارم باهات رویاهامو میسازم ولی نه با آدمِ الانت با آدم قبلت. من الان دیگه دوسِت ندارم از وقتی منو نخواستی سعی کردی با بیرحمی بذاریم کنار از همون روز . امیدی به هیچی ندارم. 
من تو رابطه ی با تو هیچوقت هیچی رو خودم تصمیم نگرفتم همیشه مطی
مرتضی سرمدی تحمل میکنم
دانلود آهنگ مرتضی سرمدی بنام تحمل میکنم
پخش آنلاین و لینک دانلود پرسرعت آهنگ تحمل میکنم با صدای مرتضی سرمدی
دانلود آهنگ جدید مرتضی سرمدی بنام تحمل میکنم
لینک مستقیم دانلود آهنگ ایرانی تحمل میکنم مرتضی سرمدی با بالاترین کیفیت
دانلود موزیک مرتضی سرمدی بنام تحمل میکنم با لینک مستقیم و پخش آنلاین
آهنگ ایرانی مرتضی سرمدی بنام تحمل میکنم
Morteza Sarmadi Tahamol Mikonam
 
 
دانلود با کیفیت 320
Download
دانلود با کیفیت 128
Download
روزای اول خیلی برام سخت بود اما الان همش فکر میکنم این یه فرصت عالیه ک بتید خوب خرجش کنم.. در واقع پس اندازه!
نه دغدغه دانشگاهو دارم نه استخر نه بنزین نه صف گاز ... تو خونم نشیتم درسای پیش نیاز فقط ی کتاب مونده درسای فعلیمم ک میخونم
فقط لعنت ب دانشگاه ک داره شهریه رو کامل میگیره
هرچند زندگی کردن با یه بابای بداخلاق و بی حوصله که همش غر میزنه و هی به هر بهانه ای میخواد بره بیرون اونم بدون دستکش و ماسک... و شاهد دعواها و بحثای پدر مادر بودن خیلی سخته!!
+ امروز دانشگاه بود و قالب زدن و بدبختی های دیگه اش...کلی درد کشیدم و هی مسکن خوردم و هی اب خوردم و هی رفتم تو سرویس بهداشتی دندونامو به هم فشردم و ساق پاهامو مالیدم و گریه کردم و تحمل کردم. بعدشم یه آب زدم صورتمو اومدم بیرون. 4 بار این اتفاق افتاد. من نباید به این راحتیا از پا بیفتم. تا توان دارم ادامه میدم. همونجوری ک تا الان تونستم. از این بدتراش هم بوده و رفته... اینام میرن ! 
 
+ تحمل بچه های کلاس واقعا سخته! خیلی بچه ان!
 
+ پرتو الان تازه تمام شده
در کلاس های آنلاین، آموزش و فراگیری زبان نسبت به کلاس های حضوری بسیار ساده است دیگر در زمستان تحمل سرما و در تابستان تحمل گرما را نخواهید داشت از ترافیک سنگین در شهرهای بزرگ خبری نیست و همه چیز در محل شماست البته بدون نیاز به حضور فیزیکی در کلاس درس و استاد. در کلاس های آنلاین بعد مسافت (مکان) دیگر معنا ندارد و در هر ساعت از روز که تمایل داشته باشید کلاس برگزار خواهد شد. فقط کافی است با استاد زبان ایتالیایی هماهنگ کنید تا کلاس های آنلاین راس سا
این حال بد داره شبیه یه بیمارى همیشگى میشه. بیمارى که علائمش بى حوصله شدن همراه با بغض ناگهانى هستش. این علائم معمولا هرچند وقت یه بار ظاهر میشه... 
راه درمانى واسش پیدا نشده، فقط با شکیبایى بیمار، دوره نقاهت طى میشه. کلافگى در این دوره اذیت کننده ست. اینکه شخص مورد نظر نه تحمل جمع رو داره و نه تحمل تنهایى، درنتیجه معمولا به زیر پتو میره تا خودش هم نمیدونه چى بشه. از طرفى چون میدونه توى این مدت بسیار حساس میشه، سعى میکنه باکسى صحبت نکنه که دلخور
               *بسم الله الرحمن الرحیم *
 
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ ربِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَ الْیَومِ الآخِرِ قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (126 بقره)
 
اضطرار آن ضرر حتمی است، یک وقت است انسان در برابر ضرر قرار می‌گیرد می‌تواند دفاع کند، یک وقتی در برابر ضرر قرار می‌گیرد ناچار است که ت
 
دلم برای تو تنگ شده 
دیروز بیشتر دلتنگ بودم امروز هم یه جور دیگه !
اونبار اسی( بانو)  گفت : تو چطور تحمل کردی  ؟!  گفتم سخته ولی روزگار بیوفاست :(
ولی نگفتم خیلی سخته ! 
شباهنگ بهم گفت من جزء دیر پذیرندگانم آخرش با اون چیز موافقت میکنی !
خواستم بگم بهش من اصلا نمی پذیرم ! مثل رفتن تو هنوز بعد از سالها نتوستم بپذیرم ! ولی بهش نگفتم !
محیصا ندونسته گفت توکل کنم که  حتما حکمتی توش بوده و من داشتم فکر میکردم حکمت رفتن تو چی بوده ؟!:((
همکارم گفت به مادرا
تمام اتفاقات چند سالی که گذشت رو مرور می کنم ،قلبم به درد میاد اشک توی چشمهام حلقه میزنه یه بغضی عجیب داخل گلوم میشینه که می خواد منو خفه کنه. دنیای سراسر سختی .
هر بار که اتفاق جدیدی پیش میاد این سختی رو بیشتر حس می کنم .بعد چند وقت دوباره برای من عادی میشه 
همیشه با خودم می گم همه ما ادما مشکلاتی داریم .ولی یه نفر از همون دوران کودکی سختی بکشه و دردهای روحی زیادی رو تحمل کنه سخته :/. نگاه دیگران و دلسوزی اونا بدتره 
گاهی اوقات همین آدمهای دلسوز
سختیه توی خونه پدر و مادر زندگی کردن و بچه ی ته تغاری بودن اینه که بقیه متاهلای خونواده دیگه دعوا های ریز و درشت خودشونم یه سرش رو میکشن توی خونه ی بزرگترا و گند میزنن به روح و روان و دو دیقه راحت توی خونه نشستنت. بچه دار هم که بشن بدتر دیگه، میارن بچه هاشونم میفرستن خونه ی پدربزرگ مادربزرگ، خودشون میرن پی خوش گذرونیشون؛ اصلا خوش گذرونی نه پی کارا و گرفتاریای خودشون. اونوقت باید دعوای فسقلی هاشونم تحمل کرد، مواظبشونم بود که یه وقت نخورن به در
امیدوارم تا همیشه همینجوری باشه
این روزا از زندگیم خیلی راضیم
خوشحالم
چون زمانی که فکر میکردم زندگی دیگه کمترین ارزشی نداره و واقعا چرا باید بهش ادامه داد
خدا بهترین انگیزه و بهترین هدیه رو بهم داد
بهترین هدیه بخاطر تحمل اون شرایط سخت و نشکستن
قبول دارم که دیگه داشتم میشکستم و اونقدری که باید قوی نبودم
ولی کم هم تحمل نکردم
به هر حال...
الان با وجود کسی که عاشقانه عاشقشم و دقیقا همین پالس از طرف اون هم برام میاد زندگی بی‌نهایت زیباست و 
 
خدا
نشسته بودیم کنار هم...
از سر شوخی وقتی داشتن سر به سرم میذاشتن و اذیت میکردن گفتم خدایا به من سعه ی صدر بده اینا رو تحمل کنم...
خندید و زیر لب گفت سعه ی صدر...چه قدر هم که شما سعه صدر دارید و بهتون میاد....
چیزی نگفتم...
بازم حرف زدیم و خندیدیم...
بحث سر این بود که آدما تا کی از هم دلگیر میشن و کی بی خیال میشن...
من گفتم دلگیر شدن خودش یه نشونه قبول داشتن طرف مقابله...وگرنه اگر قبولش نداشته باشی میره تو رده ی out of order and out of question...
باز زیر لب گفت خلاف همه حرفات
برای یه عده ادم
چهل سالگی سنی هست که به بلوغ میرسن و قابل تحمل میشن
برای یه عده چهل و یک
برای بعضیا چهل و دو
 
برای بعضی از ادمها نیازه که تا شصت سالگی تجربه کنن، تا بزرگ شن
 
برای بعضیا سی سالگی کافی و زیادی هست
 
بعضی از ادمها باید تا هفتاد و پنج سالگی تجربه کنن تا بزرگ بشن
 
بعضیا هم هیچوقت بزرگ نمیشن. تا لحظه مرگشون یه ادم غیر قابل تحمل، خودخواه، دیکتاتور، و مزخرف میمونن. 
 
میخوام بگم، 
سن مهم نیست.
 
مهم اون رشد و بلوغی هست که باید داشته باشی
سلام
داشتم به مساله ازدواج فکر میکردم که اون مطلب رو خوندم..
اختلافات فرهنگی ؛اختلاف سلیقه های غذایی یا اینطور مسائل که خیلی توی چشم هستند بنظرمن خیلی مهم نیستند و بااینا میشه کنارامد
اما
اختلاف عقیدتی خیلی خطرناکه..
یکی از مشکلات اساسی ما اینه که میگه من بیرون لاک میزنم و من میگم زن من بیرون لاک نمیزنه و این شده جنگ جهانی..
فاطمیه است و من مشکی پوش؛اما وقتی نزدیک ترین کست مسخره کنه..
حاج قاسم دل میلیون ها آدم رو لرزاند چون خدا خواست اینجوری عز
می گن شروعِ کار، سخت ترین قسمتِ کاره
 
اگه بخوایم پاهایی که سالها حرکت نکردن رو تکونشون بدیم؛ سخته
اگه بخوایم اضطراب بالا و پایین شدن زندگی رو ببینیم؛ سخته
اگه بخوایم دست روی دست هم بگذاریم؛ سخته 
و پذیرفتن راکد موندن سخت ترین کاره برای سلولهایی که در جنب و جوشن
 
خیلی ها تونستن برای هدفشون بجنگن
این زخم خوردن ها زیبا و مقدسه
پس...
 
به نام خدا
 
مگه آدم چقدر تحمل دارد ،زندگی و آرزوهایی که به راحتی توسط یک فرد ذره ذره از بین می رود. یعنی زندانی بودن و هرکار میکنی تا خودت را نجات بدی اما یه عده وضعیت را روز به روز خراب تر می کنند و بخاطرشان زندگی به مرداب لجن، آرزوهای که بدست آوردنش سخت سختتر می شود، ما همیشه نباید تحمل کنیم که هرچیزی میگویند ما بگوییم چشم .. چرا ما باید همه چیز را تحمل کنیم ، چرا اون سه گروه فقط باید تایید کنند .. یعنی اون سه گروه میدانند ما مردم‌نمی دانیم؟ یعنی تمام‌
سلام مهربونم 
دلم بدجووور داره مث سیرو سرکه میجوشه اینکه قراره چه انفاقی بیفته خیلی دیوونه کنندس خداجون خودتون کمک کنید مردم ما دیگه توان جنگ رو ندارن اونقد شرایط مردممون داغون هست که دیگه از جنگ دووم نیارن خدایا مهربونترینم خودتون کمک کنید که به خیر بگذره و این جنگ ادامه پیدانکنه فقط شمایید که میتونید یه تغییراتی تو یه مشت آدم دیوانه ایجاد کنید ک جلوی این کارو بگیرن مهربونم کشور ما پر شده از استرس و بدی برای مردممون واقعن دیگه تحمل این ی
دنیای امروز ما قطعا به پزشک و مهندس نیاز دارد اما همین دنیا، میان همه این خستگی ها، میان همه بریدن های گاه و بی گاه و سپس بلند شدن ها، میان بودن و نبودن ها و میان تمامی این چاشنی های زندگی بالاخره به هنرمندان هم احتیاج دارد.
شاعرانی که غزل هایشان گوش کنجشک های باغچه را پر کند.
نقاشانی که به روی شهر رنگ بپاشند.
عکاسانی که دنیا را از ثبت زیبایی ها پر کنند.
نویسندگانی که با نوشته هاشان مرهم دلت باشند، آن هنگام که کسی دردت را نمی فهمد و حرفت را نمیشن
شاید پیش بیاد که عاشق بشید و میشید
دختر اینقد دل رباست و خداوند قرار داده که همه رو مجذوب خودش میکنه
عاشق شدن هم این روز ها سخته از حیص اینکه دختر خوب گیر نمیاد و حتی از کجا پیدا کنی...
امروزه مردم دنیا اینقد بیخیال اند
که کارهای بد و بی شرمانه میکنن از این رو که خدا نمیبیند...
همتون یه روزی عاشق میشید
حالا تو دانشگاه /مدرسه/خیابون و...
فقط تحمل و صبر میخاد که داشته باشی...
انشالله زود به خانوم آیندتون برسین

*عرفان ترانه
باورت میشه مجتبی!!!؟؟؟
سالها با مخالفانت دوئل میکردی و سعی میکردی فقط حرف خودت رو به کرسی بنشونی اما حالا که گوشه رینگ گیر کردی میگی چرا حسن روحانی به انتقاداتت توجه نمیکنه!
 
آره مجتبی؛ خیلی سخته ۸ سال تحمل کنی و چیزی نگی و کسی به غدغه هات توجه نکنه اما یادت میاد اون روزی که همه چیز به نفع تو بود به دغدغه های بقیه توجه نمیکردی و می‌گفتی مقصر خودتی چون تلاش نکردی !
 
حالا هم توی وضعیتی گیر کردی که اگر فقط چرخ عقب ماشینت از در گاراژ بیاد بیرون خ
سکانس اول : هوا به شدت گرم بود ، شُر شر عرق می رخیتیم . اولین بار بود که تابستونِ شمال رو تجربه می کردیم . خدا رو شکر کولر ماشین رو قبلش درست کرده بودیم . داخل ماشین قابل تحمل بود و بیرون غیر قابل تحمل ! داداش از همون لحظه ی اول رفت تو کارِ تُنبان و زیرپوش ! اما من سعی داشتم مقاومت کنم . پیرهن تنم بود و هی به این خان داداش نگاه می کردم که چقدر خوش به حالشِ با زیر پوش ! یک گام عقب نشینی کردم . دکمه هاش رو باز کردم . اما باز هم غیر قابل تحمل بود . یه خرده که
امروز فهمیدم یکی دیکه از دوستامم وارد یه رابطه ی عاطفی شده. خب من بهش گفتم فقط وقتتو میگیره و تو رو از هدفت دور میکنه. اون میگفت من میخوام زندگی کنم و درست اینه که هر دوتای اینا تو زندگیت باشه. من خب در مورد  خودم که فکر کردم دیدم احتمالا اصلا جنبه اشو ندارم. این که مجبوری وقتتو با یکی دیگه تنظیم و تقسیم کنی. گاهی باهاش تو یه فضا و مکانی باشی و مجبور شی ببینیش. این که از یسری کارات احتمالا باید بزنیو کمتر کار کنیو دیگه خودت تنها نیستی. و از این موا
برای انتخاب ترانس جریان  12 آیتم مهمی که بایستی مدنظر قرار داد به شرح ذیل می باشد:
1- کاربرد: بر حسب اینکه آیا ترانسفورماتور برای حفاظت استفاده میشود یا اندازه گیری ،ترانسفورماتور حفاظتی یا اندازه گیری انتخاب میشود.✅
2-حداکثر ولتاژ سیستم (ولتاژ کاری): ترانسفورماتور جریان باید به گونه ای انتخاب شود که از نظر ایزولاسیون بتوان ولتاژ موثر فاز را تحمل نماید.✅
3- جریان اسمی اولیه: ترانس باید به گونه ای انتخاب شود که جریان اولیه اسمی از جریان مدار بی
۱- قبل از این که ویدیویی منتشر بشه که نشون بده دو موشک شلیک شده، توی اینستا از ملت پرسیدم که چرا دم صبح یکی باید از آسمون فیلم بگیره؟ گفتند دو موشک شلیک شده. پرسیدم چطور فهمیدید؟ جوابی نداشتند.۲- به خاطر این سوال، چندین و چند نفر آنفالو یا بلاک‌ام کردن.۳- من فقط سوال پرسیده بودم. اونا حتی تحمل سوال هم نداشتند. گرچه بعضیاشون هم سعی کردن با دلیل بهم ثابت کنند. بعضیاشون هم موفق شدند و منم قبول کردم.۴- اونایی که حتی تحمل یه سوال و تقاضای جواب منطقی -ب
هوالمحبوب

چند وقتی می‌شد که حال خودم رو نپرسیده بودم، هر وقت یه حسی از ته دلم می‌جوشید، با سیلی می‌زدم تو صورت خودم، هر وقت توجهم رفت به یه سمتی، به خودم نهیب می‌زدم که هوووی، هر وقت از یکی خوشم میومد، یه پوزخند می‌زدم که هی بدبختِ بی‌چاره، اونقدر خودم رو رها کردم تا امشب با قهر ساکش رو بست تا بره، تا دم در رفتم دنبالش، بهش التماس کردم که یه فرصت بهم بده، نذاشتم به قهر بره و دیگه بر نگرده، اشک‌هاش رو پاک کردم و گرفتمش تو بغلم، بعد مدت‌ها ب
بعضی وقت ها دلت خیلی گریه می خواد،ولی گریه نمی کنی.یعنی نمی تونی که گریه کنی.یعنی وقت گریه کردن نداری.اون قدر آدم های نفهم دور و برت ریخته که با خودت فکر می کنی چطور این آدم ها رو تا حالا تحمل کردی.چطور؟تا جایی که دیگه نمی تونی غم و غصه ات رو تحمل کنی و بغضت می ترکه و می زنی زیر گریه.هرچه قدر هم سعی می کنی نمی تونی سر خودت رو با گل و گیاه و ماه بر فراز درخت ها سر گرم کنی.حتی توی این بعضی وقت ها،خوندن یا خریدن کتاب های مورد علاقه ات هم نمی تونه شادت ک
من با هر اخلاق گندی توی رفاقت ها برام قابل تحمله...هررررررر اخلاق گندی...اما به هیچ عنوان و به هیچ عنوان فراموش شدنم رو نمیتونم تحمل کنم.ینی اگه با یکی رفیق باشم چندبار پیام بدم اما ببینم اون پیام نمیده جوری ازش فاصله میگیرم که اصلا انگار از اول نبوده.
خوشبختانه این اخلاقم خیلی خوبع که راحت میتونم ادما رو کنار بذارم:)
و بدبختانه من برعکس اینکه همه میگن تو رفاقتا از کسی انتظار نداشته باش مثل سگ از همه انتظار دارم چون من تو دوستی ها از همه وقت و جو
سلام
این چالشا خیلی سخته همیشه!
من تا 20 روز دیگه هم ایده ای ندارم چیکار میخوام بکنم انقدر همیشه کارام رو یه دفعه ای و یهویی و افراط و تفریطی انجام میدم. 
ولی یه چیزی رو مطمعنم، تا 20 سال دیگه حتما گواهینامه ام رو گرفتم! 
یه خل و چلی مثل خودمم پیدا کردم از این سینگلی در اومدم، که بیچاره خونواده، باید دو تامون رو تحمل کنن به جای یه دونه.
بیچاره ها فکر میکردن که میرم یه دختر پیدا میکنم سر و سامون میگیرم ولی نمیدونستن که اینجوری میشه :))
 
ولی آخرش را
زندگیم به اون مرحله ها رسیده که وقتی به خودم میگم دیگه از این بد تر نمیشه و این دیگه خط اخرشه با یه چیز دیگه میاد !
نمیدونم چرا هنوز برام عادی نشده !!!
تنها چیزی که همیشه میخواستم و الان خیلی بهش احتیاج دارم یا داشتم این بود که فقط یکی گوش کنه
چیزی که میگمو حس کنه ، حس تنها بودن تو این بد بختی رو نداشته باشم
همه سنگینیش رو دوش من یکی نباشه
و خب تنها چیزی گیرم اومده یا دعوا بوده یا اینکه سعی میکنن راه حل بدن ، یا امید بدن ؟
بماند که نزدیک ترین افراد
 
مینویسم و پاک میکنم...
یاد یکی از خاطره های ابوالفضل کاظمی افتادم توی کوچه نقاش ها... یاد یکی دیگر از خاطره های همدانی توی مهتاب خین شاید...
 
+جمع شده بودند بروند بگویند یا ما یا او، پروپاگاندا راه انداخته بود و مظلوم نمایی، مجبور شده بود بهشان بگوید: بروید هر چه گفت، گوش کنید. بینشان اختلاف افتاده بود، یک عده رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند. عده ای دیگر ماندند که رفیق نیمه راه نباشند و سوخته بودند. بعضی هایشان از خدا طلب مرگ کرده بودند و به
یکی رو مخمه که میخواد هر جور هست منم بیاره توی بازیش ولی نمیذارم
و باید یه مدت دیگه تحملش کنم متاسفانه
شاید واسه اینه که بعد ۸ روز اومدم
گفتم با خونه م حرف بزنم بهتر شه حالم 
باحاله ...
مریم میگه تو آخرش دلت براش می سوزه. ولی من دیگه دلم برای کسی نمی سوزه. نمی دونه اینو نه ؟ 
بهش میگم این فقط برای عذاب روح منه. برداشت مثبت تر اینه که برای آزمودن من در مسیرمه!! برداشت دیگه هم اینه که یکی از اتفاقات طبیعیه که سر راه من زیاد قرار می گیره
از آدم فیک خوشم
ما کار میکنیم به عشق اون چایی و کیکی که وسط روز میخوریم. به عشق حرفایی که وسط کار باهم میزنیم و غش غش میخندیم. به عشق اون ده دقیقه ای که من زودتر میرم دنبال دلسا در مهد تا با دوستم که اتاقش همونجاست حرف بزنم و همه چیو از زمان چایی خوردنمون تا اون موقع که ندیدمش براش تعریف کنم. حالا اما نفر سوم که اتاقش کنار مهد ۱۰ روزه رفته مرخصی و نیست. چایی خوردنامون به جای ۳ نفره شده ۲ نفره‌. حالا نفر دوم که هم اتاقی منم هست در گیر و دار جدایی از همسرشه و ۱ هفته
 
پرسشنامه تحمل پریشانی هیجانی (DTS)
پرسشنامه تحمل پریشانی هیجانی (DTS)
مشخصات فایل

تعداد صفحات
5

حجم
0 کیلوبایت

فرمت فایل اصلی
doc

دسته بندی
علوم انسانی

توضیحات کامل
پرسشنامه تحمل پریشانی هیجانی (DTS)
هدف: ارزیابی میزان تحمل پریشانی هیجانی از ابعاد مختلف (تحمل، جذب، ارزیابی، تنظیم)
شیوه نمره گذاری
پایایی و روایی
منبع
توضیحات بیشتر و دانلودصدور پیش فاکتور، پرداخت آنلاین و دانلود
مصلحت خدا.
همین منی که همیشه برای انجام دادن کارهام اینقدر عجله داشتم و همه چیزو در کوتاه ترین زمان ممکن انجام می دادم، حالا دارم صبر می کنم! خیلی دارم صبر میکنم!
من آدم غیرصبوری بودم. هستم هنوز هم.
انتظار رو به سختی تحمل میکنم.
مادرم گاهی میگه نکنه 6 ماهه دنیا اومدی و من یادم نمونده.
من همونم که یه اسپند رو آتیشم. اما همه چیز طوری چرخید که مجبور شم کوتاه بیام! که آروم باشم! اونم من!
گاهی خودمو تهدید میکنم: آخرین باری باشه خودتو تو موقعیتی قرار مید
این دیوار همون دیواریه که من روزی 13-14-15 ساعت رو به روش میشینم و به اصطلاح خر میزنم :/ رنگی رنگی نباشه دق میکنم حقیقتا! اینجوری یخورده قابل تحمل تر شده! البته کنار میز نبات و فلاسک و معمولا یه نوع شیرینی و نسکافه و به لیمو و فلان و بهمانم هست! و زیر پام که یه تشت پر آبه برای وقتایی که پاهام اونقدر نسبت به سطح بدنم پایینن که تحمل داغیشون برای منه سرمایی طاقت فرسا میشه!! میذارمشون توی آب و هی آب بازی میکنم خیلی کیف میده :))) همه امیدوارن به نتیجه گرفتنم
نشسته بودیم کنار هم...
از سر شوخی وقتی داشتن سر به سرم میذاشتن و اذیت میکردن گفتم خدایا به من سعه ی صدر بده اینا رو تحمل کنم...
خندید و زیر لب گفت سعه ی صدر...چه قدر هم که شما سعه صدر دارید و بهتون میاد....
چیزی نگفتم...
بازم حرف زدیم و خندیدیم...
بحث سر این بود که آدما تا کی از هم دلگیر میشن و کی بی خیال میشن...
من گفتم دلگیر شدن خودش یه نشونه قبول داشتن طرف مقابله...وگرنه اگر قبولش نداشته باشی میره تو رده ی out of order and out of question...
باز زیر لب گفت خلاف همه حرفات
باید بگم
از سخت ترین روزهای زندگی
اوقاتیه که همسر فشار کاریش زیاده
و همه زندگی مون میریزه به هم!
از افت شدید روابط عاطفی گرفته تااا خستگی های جسمی و عصبی شدن ها و ..
بخصوص از بعد تولد دخترک..
اینجور وقت ها خیلی احساس تنهایی میکنم..
و همه ی این احساسات منفی فقط برای منه.. 
دو روزه دارم فکرمیکنم این مدت همممش به همسرجان گیر دادم..چقدر سر چیزای الکی با هم بحث کردیم.. موضوعات پیش پاافتاده ای که تفاهم نداشتن توشون هیچ اهمیتی نداره.. اون ها برام پررنگ شد
 
تاب های ریلکسی یک نفره در رنگهای بافت، پایه و علمک و پارچه به صورت متنوع تولید میگردند. تحمل وزن تاب ریلکسی بافت پنجره ای ۱نفره۱۴۰کیلوگرم با دوسال ضمانت تعویض پایه و علمک بوده که با استفاده از لوله ۵ تحمل وزن بالایی را دارند. شما عزیزان می توانید تاب با رنگ موردعلاقه خود را سفارش داده و در هر کجای ایران درب منزل تحویل بگیرید. تاب های ریلکسی امروزه بخشی از دکوراسیون منزل ما را تشکیل می دهند که می توانید در هر کجا مانند اتاق خواب، حال پذیرایی
در این دنیای شلوغ و پرهیاهو تنها بودن در خلوت خود  بدون از آدم‌ها راحت نیست. این دنیایی که تمایل به تنهایی و خلوت را نشانه‌ی افسردگی و جنون می‌دانند برای ما درون‌گراها سخت است، درک نمی‌شویم و برچسب می‌خوریم.هرروز تمایل به رفتن در من بیداد می‌کند،جمع کنم و بروم روستایی دور در شمال؛بنویسم، ترجمه کنم، مزرعه خودم را داشته باشم و فارغ از آدم‌ها. اما هر روز باید مثل آدم‌های معمولی کارهای معمولی انجام بدهم و این شلوغی‌ها را تحمل کنم تا روزی
بعله، فوقع ما وقع، پس شد آنچه شد :) 
دوباره موسم رفتن به خوابگاه رسید. خوابگاه جدید، همون قدر که قبلی خوب و تمیز و درست و حسابی بود؛ خیلی پکیده و درب و داغونه و البته دور از دانشگاه که تنها مسیر مناسب، پیاده رویه. و از همه چیز بدتر اینه که باید همزیستی مسالمت آمیز داشته باشم با جانوران زبان آدم نفهم، اعم از: سوسک و مارمولک و گربه که در اتاق ها و راهرو ها رویت شده و علاوه بر اونها، هم اتاقی ها. گاهی تحمل کردن این شرایط برام خیلی سخت و آزاردهند
راننده میگه بارون بند اومد .میگم اوهوم .باز میگه فقط دو روز آفتاب ه فردا و پس فردا باز بارون میگیره ...من یاد آب و هوای همیشه ابری اسکاتلند میفتم . گیرم قبول شدم. گیرم تونستم گرنت جور کنم. گیرم داییم اونجا برا خونه و اینا بهم کمک کرد.واقعا میتونم روزهای همیشه ابری رو تحمل کنم؟از ترس این که داییم بگه عجب آدم سطحی ایه این و کلا ازم نا امید بشه و اینا تاحالا ازش نپرسیدم 30 ساله چجوری اون روز های همیشه ابری رو تحمل کرده ؟
شاید مسخره باشه ولی شاید از مهم
در این پست از سایت غنی فایل طرح درس مهارت تاب آوری و تحمل سختی درس تفکر و سبک ز ندگی هفتم را برای شما قرار داده ایم. طرح درس روزانه مهارت تاب آوری و تحمل سختی در قالب فایل ورد و قابل ویرایش آماده خرید و دانلود می باشد. خلاقیت . بر اساس برنامه درسی ملی .
لینک خرید و دانلود
در ادامه توضیحات تکمیلی این طرح درس که بر اساس برنامه درسی ملی نوشته شده و مربوط به تفکر و سبک ززندگی  پایه هفتم می باشد را مشاهده می نمایید.
شماره پست: ۳۸۳ .
تعداد صفحات : ۴ صفحه.
ف
آرامم کنای عطری که در فضا پیچیده ای..من آرامش ابدی ام را از تو انتظار دارم..از تو که خداوندتو را برای آرامش من و امثال منفرستاد،مگر جز عطر نرگس ،زمستانم شفا دارد؟....تو را از عطر بهشت خودفرستادوزمین بوی تعفنبوی گناهو دلشکستگی میدادتو برگرد دوبارهما از زمین مهاجرت خواهیم کرد،..ای دلیلو ای آرامش حقیقیِ انسانیت!درست است که زمینیان جایی برای تو نه ساختند..و بوی آلوده ی زمین را نتوانی تحمل آورد..امابعضی هایماناین زمین را بدون ظهورتتحمل نخواهیم کر
من هیچوقت آدمِ بمون درست کن و بسازش نبودم، تحمل میکردم. صبر، بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنید.. ولی این صبر واسه این بود که ببینم روال معمول و طبیعی ماجرا به سمت بهتر شدن میره یا بدتر شدن. همیشه ترجیح دادم روال طبیعی اتفاق ها همونی باشه که هست یکم دست انداز البته توی روال طبیعی هم بد نیست و قابل تحمل... اگر هم این روال وشکل طبیعی قابل تحمل نبود کنده میشم ازش...ولی ساختن و درست کردن شرایط، حس زندگی با یک صورت جراحی شده ی فیک بد قواره رو داره.. اینه
ترازوی آشپزخانه مدل SF_400
این ترازو از دسته ترازوهای خوش قیمت و با کیفیت و در عین حال کاربردی فروشگاه ماست که امروز میخواهیم به شما معرفی کنیم 
توضیح محصول
این ترازو با قدرت تحمل وزنی بالغ بر 10 کیلوگرم نسبت به حجم کوچک خود بسیار فوق‌العاده و دقیق عمل کرده که این مزیت باعث فروش بالای این محصول در بازار لوازم آشپزخانه شده است(در ضمن حداقل توان اندازه گیری وزن در این ترازو 1 گرم می باشد)  
ترازوی دیجیتال SF_400 دارای صفحه نمایشی با وضوح تراکم پیکسل
دیدین ایرانیا خیلی اهل پز دادن خیلی تابلو و نمیدونم فخر فروشی و پاچه خواری و چاچلوسی هستن ولی ممکنه در باطن از یارو حالشون به هم بخوره؟ خیلی شو آف دارن؟ این دو تا ایرانی از وقتی اومدن گروه قبلی من توی انتاریو، به فاک دادن دو تا از دخترا رو.
یعنی افتضاح شده همه چی.
از صبح تا شب این 4 تا دارن به هم پز میدن همه چی رو و شو آف میکنن اوننم چیزای چرت و پرتو، مثلا: تولدت مبارک صفدر اقا، بعد اینو استوری میکنن، بعد استوری رر دوباره پست میکنن. این دو تا ایران
شبیه مشت زنی هستم که بازیش به راند اضافی کشیده، تا سرحد ناک اوت شدن رفتم ولی جنبیدم، شب و روز، تنهایی کشیدم، حسرت خوردم، پشیمونی کشیدم، دوباره غم غربت چشیدم، حرف زور شنیدم، ناامید شدم، بریدم، و برگشتم. یک راند به اندازه یک و نیم سال، یه نمودار پر از پستی و بلندی. الان رو نوک قله وایسادم. خیلی یاد گرفتم، خیلی صبر کردم تا رسیدم. تحمل می خواست. تحمل اون همه سختی. نه که تموم شده باشه، هست بازم هست، ولی راند تموم شد. تن ناین ایت سون سیکس فایو فور تری
سخته بعد 15 سال یهو دیگه نداشته باشیش... سخته توی 20 سالگی چیزیو که از خودت برات عزیزتره از دست بدی... واسه چی؟؟ بخاطر یه ماست؟؟
چند ساله هیچکدوممون ماست نمیخوریم
سخته مامانت وقتی ماست ببینه بزنه زیر گریه و خودتم حالت بد بشه ولی با این حال سعی کنی حال مادرتو خوب کنی...
سخته نتونی حقتو بگیری و یکی راست راست بچرخه تو شهر (با خودم میگم شاید عذاب وجدان داره، تو از کجا میدونی؟؟) با این افکار آروم میگیرم...
ادامه مطلب
لینیر گاید(linear guide)
برای جابجایی در ماشین های CNC نیازمند تجهیزات حرکتی به نام Linear Guide هستیم .
یک لینیر گاید Linear Guide  با به حرکت در آوردن اجزاء ی دایره ای شکل خود که از ساچمه ها  تشکیل شده برروی ریل ها ، امکان حرکت  به بقیه ی اجزاء ماشین را فراهم می آورند.
ضریب اصطکاک در لینیر گاید ها تقریبا  50 برابر کمتر از سیستم های سنتی و قدیمی می باشد، این یعنی حداقل اصطکاک و  و حد اکثر روان بودن در حرکت اجزاء ماشین .
سه وظیفه اصلی در یک سیستم حرکتی خطی یا  Linear Mot
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش
لابد با خودش گفته چرا این دختره اینقد احمقه!
من چرا اون لحظه آخری اون کارو کردم آخه
بعد راستی 
خدایا ... میشه معجزه شد؟!
نمیشه نه؟!
آخه چی میشه؟!
چی میشه بشه؟
ناموسا من دیگه نمیکشم..
سخته خیلیییم سخته..
بعدم اینکه دلم برات تنگ شده هم خاک تو سرت کنن :|
سلام.امروز دومین صبحی بود که نبودی. هوا خیلی گرم شده. من همچنان چشم و سَرم درد می‌کند و بعد از رفتنت بیشتر سرم را توی گوشی فرو می‌کنم. علاوه بر سر، پهلو، لگن و ساق پایم که طی حضور 3 روزه‌ات به در، کابینت و تخت کوبیده شدند، دیشب سرشانه‌ام به تیزی اُپن خورد. البته این بار تو نبودی که آدرس داروخانه را بپرسی تا اصرار کنی که برایم پماد بخری. لذا دست خیسم را روی محلی که درد می‌کرد گذاشتم و دادم بیشتر رفت به آسمان. فهمیدم که زخم شده و تا زمان خوب شدن
تنهایی سخته . گاهی میشه پنجه ای روی گلوت ...
اما سخت تر از اون اینه که یه آدم بی ربط توی زندگیت باشه !
روح وحشی
+پنجه را به نرمی از روی گلوم بر میدارم . جای دردش را کمی با دستام التیام میدم . 
این نیز بگذرد ...
++بهار گیلان فوق العاده است . انگار که توی باغ پرندگانم :)
باید یاد بگیرم هرچیزی را به تنهایی تحمل کنم. نه این که تا الان یاد نگرفته باشم اما هر دفعه با اتفاقی جدید رو به رو میشوم باید دوباره به خودم یاد‌اور شوم که اینبار هم تنها خواهم بود. حقیقتِ داشتن خانواده، همسر یا دوست‌پسر چیزی از تنهایی کم نمیکند، لااقل برای من نکرده است. شاید دلیلش خودم هستم یا ادم‌هایی که انتخاب میکنم. همه دوست دارند من مستقل باشم یا به عبارتی اویزان ان‌ها نباشم. این یکی را هم مانند هر حقیقت دیگر زندگی‌ام سخت فهمیدم و دیر.
خداوندا
سرزمین مرا از 
          دشمن،
                خشکسالی
                           و دروغ 
                                 در امان بدار.... :( 
 
 
 
- دلم میسوزد و کاری ز دستم برنمیاید... 
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبه حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته‌اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه‌ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(
آهای پسرِ جوانِ بیست و چند ساله ؛ بهت حسودیم می‌شود!
وقتی دخترت را بغل گرفتی تا از پنجرۀ اتوبوس بیرون را تماشا کند، مقداری رشک من را در آوردی. وقتی‌هم که با انگشتت اشاره کردی به لحظه‌ای بیرون از اتوبوس و دخترت نگاهش را به آنجا چرخاند، باز‌هم حسودیم شد ولی قابل تحمل بود. اما وقتی که دخترت گفت:«بابا مواظبم باش که نیوفتم» دیگر قابل تحمل نبود. باید بلند می‌شدم و گونه‌هایِ دخترت را می‌بوسیدم و می‌رفتم پیِ باقیِ حسادتم. اما نمی‌شد، چون تو مواظ
متن آهنگ روزبه بمانی بنام یعنی تموم
 
یعنی تموم حس میکنم این آخرین روزای با هم بودنه
یعنی تموم باید برم وقتی دلت با رفتنه
میروم ولی هرجا برم رویای تو صد ساله دیگه ام با منه
میروم ولی یادم بیوفت هرجا چراغی روشنه
من آرزویی بعد تو ندارم بخوام کنار تو بزارم بری
دووم نمیارم این زندگی رو بعد تو نمیخوام
آخه برام همه دنیام تویی دارو ندارم
میری تحمل میکنم تنهاییو با اینکه میدونم دلت با خونه نیست
میری میمونم بهت ثابت کنم هرکی تحمل میکنه دیوونه نیست
رو
سرش را پایین انداخته بود و ارام ارام گریه میکرد.این وقت ها پرسیدن اینکه چرا گریه میکنی یک سوال سخته.بدون مقدمه خودش گفت:
از وقتی یادم میاد حرف بد میزد و بددهن بود.به هرچی و هرکسی فحش میداد.از چراغ قرمز خیابون ها تا بازیگر سریال و مجری فلان برنامه.یک وقت هایی سکوت میکردم و از کنارش رد میشدم.اما این روزها دیگه کشش شنیدن این حرف ها را ندارم.بابت هر ماجرا و موضوعی حرف بد میزند و وقتی بهش تذکر میدی ،میگه مگه به تو فحش میدم یا عمو و دایی تو هستند که به

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها